Abstract:
دولت سرزمینی مدرن به حاکمیت سیاسی یکپارچه و متمرکز در دورن مرزهای سیاسی معینی اطلاق میشود که در آن افراد گروهها و نهادها،تابع حکومت مرکزیاند.روی هم رفته به رغم تصور رایج،دولت سرزمینی مدرن از حیث ریشهها و زمینههای شکلگیری،پدیده سیاسی جغرافیایی عام و جهانشمولی نیست،بلکه شکل خاصی از نظام جغرافیایی مغرب زمین است.از همین رو این پدیده در جوامع شرقی،به ویژه ایران،هیچگاه در یک فرایند طبیعی شکل نگرفت،بلکه همچون سایر ابعاد مدرنیته،به مثابه پدیدهای غربی وارد ساخت سیاسی و جغرافیایی سیاسی این جوامع شد.مقاله حاضر با پذیرفتن این مفروض،در پی پاسخگویی به این سؤال است که چرا در ایران برعکس جوامع غرب،دولت سرزمینی مدرن فرایند طبیعی شکلگیری خود را طی نکرد؟فرضیه مطرح شده،معطوف به جغرافیای فرهنگی و در هسته اصلی آن نقش ایدئولوژی اسلامی در آرایش فضای سیاسی جامعه سنتی ایران است. اسلام در جهت عکس مسیحیت که محیط حغرافیایی را بر شکلگیری دولت سرزمینی مدرن در غرب بارور کرد، ابعاد سیاسی-حغرافیایی این پدیده را در ایران بر نتابید و در مقابل نشانههای فرهنگی آن معطوف به شکلگیری زمینههای واحد سیاسی-جغرافیایی امت اسلامی بود
Machine summary:
"اسلام در جهت عکس مسیحیت که محیط حغرافیایی را بر شکلگیری دولت سرزمینی مدرن در غرب بارور کرد، ابعاد سیاسی-حغرافیایی این پدیده را در ایران بر نتابید و در مقابل نشانههای فرهنگی آن معطوف به شکلگیری زمینههای واحد سیاسی-جغرافیایی امت اسلامی بود واژههای کلیدی:جغرافیای فرهنگی،دولت سرزمینی،حکومت محلی،ناسیونالیسم دینی،امت اسلامی مقدمه روی هم رفته دولت پدیدهای سیاسی است،با این وجود عواملی همچون مرکزیت و تعیینکنندگی آن در زندگی اجتماعی و همچنین گستردگسی موضوعی آن از حیث اشتمال بر جنبهعای مختلف علوم انسانی مطالعه این پدیده را از جنبههای دیگر ضروری میسازد.
بدینسان در یک قیاس زمانی،در حالیکه جامعه فئودالیته غرب از قرن دهم میلادی به بعد در همه عرصههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خود را از نظم امپراتوری رها ساخته و به شکلگیری واحد سیاسی-جغرافیایی دولتهای سرزمینی مدرن نزدیک میکرد،ایران در وضعیتی مقابل به درون نظم امتمحور کشیده میشد؛نظمی که واحد اراضی مستقل و شکلگیری دولت سرزمینی را با حاکمیت دنیوی برنمیتابید و مدعی ایجاد امت واحد جهانی بر پایه نظام متفاوتی از نشانهها،نظیر همزیستی و تعامل دین و سیاست و نفی مرزهای جغرافیایی،گروهی و نژادی بود.
-نفی واحدهای جغرافیایی فروتر از واحد امپراتوری اسلامی و در عوض تأکید بر واحد سیاسی-جغرافیایی امت،نفی شکلگیری مرزهای سرزمینی،گسترش قلمرو جهانی امت اسلامی،عدم ظهور طبقات حامل دولت سرزمینی و نفی بستر اقتصادی دنیوی برای ظهور دولت سرزمینی همه محصول نشانههای فرهنگی دین اسلام در آرایش فضای سیاسی جامعه سنتی ایران بودند."