خلاصه ماشینی:
"آقای طباطبایی معتقدند که«هر مفهومی که ما با آن موجه میشویم، در درجهی اول باید بدانیم از کجا میآید»؛ولی چرا از میان تمامی مفاهیم مدرن، فقط مفاهیمی را که خوش نداریم در جامعه طرفدار پیدا کند، مورد ارزیابی مجدد قرار دهیم؟!چرا نباید مفاهیم مدرنی چون خرد تکنولوژی، خرد دموکراتیک، لیبرالیسم، حقوق بشر، توسعهی سیاسی و اقتصادی و غیره را که مربوط به جغرافیای سرمایهداری سلطهگر است، ارزیابی مجدد کنیم؟!چرا فقط در نظریاتی که به نظریهی مارکسیست لنینیستی برمیگردد، باید تردید کرد و اندیشههای هابزی و آدام اسمیتی را فوق چون و چرا دانست؟!این گروه از روشنفکران نمیخواهند بپذیرند که قواعد بازی جهان نابرابر امروز، مبتنی بر اندیشهی مدرن است.
اما در دیدگاه سوم، این نوع مطالعه و استدلال نادرست دانسته شده است: بررسیهای معاصر در بارهی تاریخ و جامعهی ایران، اغلب بر نظریاتی پایه گرفته که برای مطالعهی جامعهی اروپا پرداخته شده است؛و همین، سبب بروز کجفهمیهای مهمی گردیده است که رفع آنها در گرو بازشناسی تفاوتهای اساسی موجود در توسعهی این دو نوع جامعه در چارچوب دانش اجتماعی واحدی است(محمدعلی(همایون)کاتوزیان 1376:ص 56) اگر این هر دو دیدگاه از منظر روش شناختی به موضوع توسعه پرداختهاند، با تضادی حل نشدنی مواجه هستیم و باید برای حل این مشکل دلیل هر دو صاحبنظر را بر ادعایشان طلب کرد؛زیرا هر یک نظریهیی را طرح کردهاند که بر مبنای روششناختی خود، در تضاد با نظریهی دیگری قرار میگیرد."