خلاصه ماشینی:
"اما در طرف مقابل،الوییز به صورت شخصیتی پرداخت شده است با قفسههایی پر از کتاب در خانه- که به نظر نمیآید همسرش در ایجاد آنها شریک و یا حتی سهیم بوده باشد-با عشق به جین آستن،و با علاقه و اشتیاقی که به هوش و دانایی مرد دلخواهش از خود نشان میدهد: «...
2 و 3-تضاد الوییز با زندگی امروز خود گرچه با پرداختی که از شخصیت الوییز به عمل آمده اعتراف صریح وی به نارضایتی از وضعیتی که در شرایط کنونی داراست ضرورتی ندارد(خواننده به روشنی این وضعیت را درک میکند)،با این حال سالینجر در مواردی به طور مستقیم و یا غیر مستقیم به این امر اشاره کرده است: «خدایا من حتی یک یادگاری از کسی ندارم.
الوییز به مری جین که نمیخندید نگاه کرد:به نظر تو خندهآور نیست؟ آره،فقط دلم میخواهد بدانم چرا در بارۀ او چیزی به لو نمیگویی؟ چرا؟چون زیادی خرفت است!این را هم از من داشته باش خانم کارمند...
استادی نویسنده در آن است که با خلق شخصیت مری جین به عنوان دوست صمیمی و محرم اسرار مری جین،ضمن کسب نتایجی که در قسمتهای پیش به آن اشاره شد،به بهترین نحو ممکن زمینه تداعی خاطرات الوییز و رجعت او به گذشته را از طریق گفتگوهایی ماهرانه(پرداخت شده)فراهم میآورد.
به تدریج این گفتگوها جهت پیدا میکند و به سمت بیان مکنونات قلبی گرایش مییابد،تا در انتهای گفتگوها که الوییز با پیش کشیدن مسأله«والت»و بیان سرانجام او به این گفتگوها خاتمه میدهد-که البته ادامه آن هم بیش از این ضرورتی ندارد-سپس مقداری سکوت و خلوت با خود لازم است تا«آگاهی کسب شدۀ از طریق رویارویی با ذهنیات و غرق شدن در خاطرات و تمایلات مدفون شده کامل گردد."