چکیده:
اقبال السلطنه ماکوئی، بعد از مرگ پدرش حکومت ماکو را دراختیار گرفت (1277ش./ 1316ق.). او با سود جستن از ضعف دولت مرکزی، به تحکیم قدرت خویش در این ناحیه پرداخت و با این اقتدار، خود را از زیر نظارت دولت مرکزی کنار کشید و برخلاف خواست دولت، با روسیه و عثمانی روابطی برقرار کرد. با وقوع کودتای 1299، اقبال السلطنه ماکوئی در ادامه سیاست های سابق خویش، باز هم به طور کامل از دولت مرکزی اطاعت نکرد و به پیوندهای خود با شوروی و ترکیه ادامه داد که نقطه عطف این امر، امضای قرارداد تجاری با شوروی به مثابه یک حاکم مستقل بود. این سیاست های گریز از مرکز وی، در تعارض آشکار با سیاست سردار سپه بود که می کوشید اقتدار خوانین محلی و ایلات را از میان بردارد و نفوذ دولت مرکزی را در گوشه و کنار ایران بگستراند. اگرچه در این زمان اقتدار نظامی سردار ماکو از دست رفته بود و تنها عنوان بدون محتوای «سرداری» - که یادگار فعالیت های نظامی خاندانش بود - را یدک می کشید، اما وجود ایلات و عشایر مقتدر در منطقه و تحریکات سردار در میان آن ها، همسایگی ماکو با شوروی و ترکیه، لزوم جلوگیری از هرگونه فتنه در این ناحیه مرزی و ثروت سرشار خان ماکو - که اقتدار فراوانی به وی می بخشید - و از سوئی ناآگاهی او از تحولات شگرف در اقتدار دولت مرکزی، و ادامه سیاست گریز از تمکین در برابر آن، لزوم توجه فوری دولت مرکزی را به جانب وی ضروری ساخت. شرایط سیاسی نوین حاکم بر کشور، حساسیت های ناحیه یاد شده و خودسری های اقبال السلطنه از یک سو، و از طرفی سابقه بد نامبرده در ستیزه با مردم منطقه در جریان مشروطیت و نداشتن وجهه ملی و طمع در ثروت هنگفت او، مایه انگیزش سردار سپه برای دستگیری و قتل او شد. با قتل وی، نفوذ کامل دولت مرکزی بعد از دهه های طولانی در این منطقه برقرار شد و ایلات ناحیه، تحت نظارت و تابعیت دولت درآمدند.
خلاصه ماشینی:
"این سیاستهای گریز از مرکز وی،در تعارض آشکار با سیاست سردار سپه بود که میکوشید اقتدار خوانین محلی و ایلات را از میان بردارد و نفوذ دولت مرکزی را در گوشه و کنار ایران بگستراند.
اگرچه در این زمان اقتدار نظامی سردار ماکو از دست رفته بود و تنها عنوان بدون محتوای«سرداری»-که یادگار فعالیتهای نظامی خاندانش بود-را یدک میکشید،اما وجود ایلات و عشایر مقتدر در منطقه و تحریکات سردار در میان آنها،همسایگی ماکو با شوروی و ترکیه،لزوزم جلوگیری از هرگونه فتنه در این ناحیۀ مرزی و ثروت سرشار خان ماکو-که اقتدار فراوانی به وی میبخشید-و ازسوئی ناآگاهی او از تحولات شگرف در اقتدار دولت مرکزی،و ادامۀ سیاست گریز از تمکین در برابر آن،لزوم توجه فوری دولت مرکزی را به جانب وی ضروری ساخت.
(ملائی توانی،1381،صص 205-206)این شرایط، موقعیت مناسبی برای سردار سپه در راستای مبارزه با عوامل هرجومرجطلب و گریز از مرکز بود که او نیز از آن بهره گرفت و قدرت دولت مرکزی را در جایجای کشور گسترش داد؛اگرچه گذشت زمان نشان داد که هدف رضا خان از تمام این اقدامات،رسیدن به تاج و تخت بوده و نه خدمت واقعی به ایران!
وجود سمیتقو در منطقه و ضرورت مقابله با وی،به دولت مرکزی فرصت لازم را برای پایان دادن به اقتدار سردار نمیداد؛وانگهی به نظر میرسید دولت میتوانست شمال غرب کشور را از زیر یوغ حکومت اقبال السلطنه برهاند و تحت نظارت خود درآورد.
(موسوی ماکوئی،1381،ص 138) مستوفی،معتقد است که خود سردار سپه دستور قتل اقبال السلطنه را صادر کرده بود و امیر طهماسببی،بدون اجازۀ او نمیتوانست این کار را انجام دهد."