خلاصه ماشینی:
"یعنی فقط مسألة زمانی و شرایط را سبب این رکود میبینی؟ مثلا فرض کن که اگر خودت در آن سالها کار را شروع میکردی، نمیشد این کارهای امروزت را با مترومعیارهای آن روزها نمایش داد؟ به گمانم اصلا امکانپذیر نبود؛ چون هر کدام از ما زاییدة یک شرایط خاص هستیم.
مبدأ این کارها توانایی غریزی تو در ساختن احجام نیست، مثل کاری که بچهها برای فهم هندسه در مدارس انجام میدهند؟ اتفاقا اشارة درستی است؛ چون من در رشته ریاضی درس خواندم و در دوران تحصیل خیلی دقیق این حجمها را میساختم، ولی بعدها خیلی طول کشید این توانایی را در مجسمههایم به کار ببندم.
بحث دیگری که در مجسمة نسل آخر مطرح میشود این است: با توجیه متریال نامتعارف سعی میکنند هر تجربهای را به جای مجسمه معاصر معرفی کنند، با این قضیه چه قدر موافقی؟ یک عده از مجسمهسازان جوان از دورهای تصمیم گرفتند خارج از متریال متعارف کار کنند، و این تحت تأثیر آدمهایی مثل کاپور بود که با موم و پارافین کار میکرد.
نامتعارف بودن متریال یک بحث است، ولی این که در نمایشگاه مجسمههای کوچک در خانه هنرمندان ماکتهایی کاغذی از یک مجسمة خیالی و فرضی را نمایش بدهند، چیز دیگری است.
آیا سمپوزیومها و بیینالها را مثبت میبینی؛ چون بعضیها معتقدند فقط محفلی است چندنفره که تنها زمینة کار برای معدودی را فراهم میکند؟ من با نفس بیینال و سمپوزیوم موافقم، ولی روند حمایتی را اساسی نمیبینم.
این کار رغبت هنرمندان باسابقه یا جوانهایی را که آثار قابل ارائه در شهر دارند، کم میکند؛ چون با هزینههای فعلی اصلا مجسمة شهری ساختن مقرون به صرفه نیست."