خلاصه ماشینی:
"این پرداخت در آن موقع رقم قابل ملاحظهای برای تصویرسازی بود، و بعد هم یک سال با حقوق ثابت برای «ماهریز» کار کردم و نتیجة آن کار، کتاب «خالهسوسکه کجا میری؟» شد.
ولی گاهی این ماجراها را طوری نشان میدهند که خلاف واقع است و بعد مجلهای مثل «تندیس»، با تکیه بر همین اطلاعات، مصاحبهای را چاپ میکند که خلاف واقع است؛ مثلا جایزة New Horizon بولونیا به ناشرین تعلق میگیرد، در حالی که مصاحبه جوری نشان میداد که به تصویرساز اعطا شده، و این همان قلب واقعیت است؛ چون «تندیس» سالها بعد سند تاریخی است.
یکی از فعالان آن زمان در تصویرسازی کتاب کودک آقای مثقالی است که مجسمه و انیمیشن ساخته، عکس گرفته، و هم کار نقاشی و گرافیک کرده، الآن خود شما ایشان را به چه عنوانی میشناسید؟ احساسم این است که تصویرسازی به عنوان زبان در تملک هیچ کس قرار نگرفت.
برای همین پز نسل ما این است که برای ناشران ناشناختهای مثل Lirabelle و فلان پرنسس فلان دهکده و اسمهای دهانپرکنی، که در واقع اساسا اعتبارشان نامشخص است، کار بسازیم، در حالی که به ذات کارهای خاصی نیستند؛ ولی چون زیست هنرمندانهمان حرفهای نیست، و کسی به شکل تخصصی، جریان نشر و نقد و کتاب را در خارج دنبال نمیکند، هر کسی با یک اسم ناشر، که به انگلیسی باشد، توجهات داخلی را جلب میکند."