چکیده:
مقاله حاضر حاصل پژوهشی اندیشه شناختی است. کاوش مفهومی «سنت»، بازاندیشی در آن و ابعاد و گستره آن را به صورت هدف اصلی در کانون توجه قرار داده است. برای این منظور تعابیر متعدد درباره سنت مورد بررسی قرار گرفته است. آن گاه به بررسی مفهوم شناختی آن در قالب نسبت این مفهوم با مفاهیم نزدیک و برابرداشت آن با مفهوم مقابل آن در ذیل نظریات غربی پرداخته شده است. هم چنین، علاوه بر چند پرسش مفهوم شناسانه، از توانمندی این مفهوم برای تبیین دستگاه نظری و نظام فکری نظریه پردازان سوال شده است.در پایان با برقراری گونه خاص از پیوند میان بایستگی سنت و نیز مقدماتی که در مفهوم شناسی ارائه شده است و توجه به نظریات متعددی (مدرنیسم، پست مدرنیسم، جماعت گرایی) که سنت در ذیل آن ها به بحث گذاشته شد و با روش استدلال استنتاجی تاکید شده است که «سنت» به عنوان یک مفهوم غیرقابل گذر دارای چهار عنصر است: اولا «آن مفروضاتی را تولید و تحکیم می کند که افراد بدون پرسش در هدایت زندگی روزمره به کار می گیرند»؛ ثانیا «فهم و تفسیری از جهان ارائه می کند»؛ ثالثا «در معنای وبری خود منبعی برای مشروعیت بخشیدن به قدرتی که اعمال می شود بوده و موجد اقتدار سنتی است» و بالاخره این که «از طریق انتقال ارزش ها، اعتقادات و رفتار از گذشته به حال، منبعی برای هویت بخشی محسوب می شود
خلاصه ماشینی:
در پایان با برقراری گونه خاص از پیوند میان بایستگی سنت و نیز مقدماتی که در مفهومشناسی ارائه شده است و توجه بهنظریات متعددی (مدرنیسم، پستمدرنیسم، جماعتگرایی) که سنت در ذیل آنها به بحث گذاشته شد و با روش استدلال استنتاجی تأکید شده است که «سنت» به عنوان یک مفهوم غیرقابل گذر دارای چهار عنصر است: اولا «آن مفروضاتی را تولید و تحکیم میکند که افراد بدون پرسش در هدایت زندگی روزمره به کار میگیرند»؛ ثانیا «فهم و تفسیری از جهان ارائه میکند»؛ ثالثا «در معنای وبری خود منبعی برای مشروعیت بخشیدن به قدرتی که اعمال میشود بوده و موجد اقتدار سنتی است» و بالاخره این که «از طریق انتقال ارزشها، اعتقادات و رفتار از گذشته به حال، منبعی برای هویتبخشی محسوب میشود».
در جامعهشناسی دین، از اخلاقیات و دستورهای اجتماعی فردی ثبوتیافته به سنت تعبیر میشود؛ در مفهوم مذهبی، «انبانی است از دانش یا حقیقت که ریشه در اعتبار گذشته دارد و برای یک جماعت مذهبی به جای گذاشته شده است» (Valliere, 1987, p.
بهنظر میرسد این تعریف از سنت، بیشتر شبیه تعریف دین است تا سنت زیرا به اعتقاد ایشان «قویترین و مهمترین (و هنجارسازترین) عنصری که از جهان گذشته برای ما باقی مانده و بهترین نماد عالم قدیم محسوب میشود دین است، که فعلا به قوت در جهان جدید حضور دارد و دلها و مغزهای بسیار را معطوف و متوجه خود کرده است» (دباغ، 1383، ص555).