خلاصه ماشینی:
"با تعریف و طرز تلقی جدیدی که مطالعات فرهنگی از فرهنگ ارائه میدهد،به لحاظ اینکه آغاز بحث را از دریچه مردم شناسی نمیداند،بسیاری از تعریفهای ارائه شده در مردم شناسی نسبت به فرهنگ نا دیده انگاشته میشود و به پذیرش انواع تعاریفی توجه میگردد که در آنها به چهار مقوله اساسی تأکید شده باشد: 1-توجه به صورت،شکل و نحوه ارتباط عناصر درونی فرهنگ با یکدیگر،2-ملاحظه تحول فرهنگ در شرایط و موقعیتهای گوناگون،3-نحوه ارتباط فرهنگ با دیگر عناصر اجتماعی،4-نحوه ارتباط فرهنگ با زندگی روز مره افراد و کنشگران اجتماعی در موقعیتهای متفاوت.
در بیشتر تعریفهای ارائه شده از سوی مردم شناسان چندین اشکال اساسی وجود دارد: نخست اینکه توجه به شمارش عناصر فرهنگی است؛ دو دیگر،به فرهنگ خاص(در جامعه ابتدایی)توجه شده است؛سه دیگر،توجه کمتری به نحوه ارتباط فرهنگ با زندگی روز مره کنشگران در دنیای جدید صورت گرفته است.
در میان جامعه شناسان نیز به فرهنگ از دریچه نحوه ارتباط با جامعه و کنش توجه شده و صورت و تحول پذیری فرهنگ مورد غفلت قرار گرفته است.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) براساس این نمودار تحول پذیری فرهنگی و تولید فرهنگ در حالت طبیعی و مطلوب آن متأثر از اثرگذاری و ارتباط:1-شرایط محیطی،2-سازگاری و ارتباط درونی فرهنگ،3-ارتباط بین نظام فرهنگی با نظام اجتماعی و سیاسی،4-وجود انگیزههای مرتبط با عناصر بالا از طرف کنشگران میباشد."