خلاصه ماشینی:
"سؤال محوریای که خدمت استادان محترم مطرح میکنیم این است که اولا، آیا آن شخصیتی که انقلاب را رهبری کرد و حکومت را تشکیل داد و جامعه را اداره نمود، امام فقیه بود یا امام عارف یا امام فیلسوف یا امام سیاستمدار؟ فقهای عظام در رابطه با حکومت قائل به ولایت فقیه هستند و معتقدند که اسلام یک نظام حکومتی دارد به شکل حکومت قانون بر مردم.
آنچه که ایشان در ایران مطرح کردهاند اولش یک قانون اساسی بود که مرحوم آیتالله مطهری به بنده دادند و الان یک نسخه از آن و حاشیههای ایشان پیش من هست که گفتند آقای حسن حبیبی این را تهیه کرده است و امام فرمودهاند که همین را به رأی بگذارید.
این عرفان است یا سیاست؟ فقاهت است؟ تفسیر است؟ اگر ما مصباح الهدایه را به دست بگیریم و عنوان کتاب را نگاه کنیم که مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة است آیا در اسفار اربعه به این نتیجه نمیرسند که انسان کامل در اوج تکامل به تکمیل چه کسی میپردازد؟ بنده حرف اولیهام را تکرار میکنم که این دو مقولة ولایت و فقاهت را از دیدگاه امام باید بهتر شناخت.
اگر شما قائل به وحدت وجود امام هستید آیا یک عارف وحدت وجودیای که شما او را در اوج عرفان میدانید میتواند مباحث عرفانیاش مربوط به دورة جوانیاش باشد و نه دورة پختگیاش؟ اگر بحث اجتناب امام از مسائل عرفانی در سالهای اخیر مطرح است پس نامههای امام به فرزند ارجمندشان و عروس گرانقدرشان که اصلا تعبیر این نامهها عرفانی است، چگونه است؟ البته ممکن است کسی اعتقاداتی داشته باشد که در جایگاه خودش از اظهار آن اباء و امتناعی نداشته باشد اما به دلیل مصالحی از ذکر آن در همه جا اجتناب کند."