چکیده:
در این مقاله مطالب زیر بحث و بررسی میشود:
1ـ امام خمینی و جدایی از سنت فکری عارفان؛
2ـ امام خمینی و نحوة ورود به ساحت سیاست.
در این قسمت به گفتة امام خمینی، آدمی در پیمودن راه کمال با دو دسته از موانع زیر
روبهرو میشود: موانع درونی و موانع بیرونی.
خلاصه ماشینی:
"3ـ اگر چه امام خمینی در امتداد مکتب عرفانی پیشینیان، بویژه محیی الدین ابن عربی، به تطهیر نفس و اشراق دل میپرداخت و نیز اغلب نوشتههای عرفانی او، شرح و بسط اسرار و رموز کتب عرفانی گذشتگان بود،[1] با این همه، او به طور کامل در اختیار فکر عرفانی آنان نبوده است؛ او بر خلاف عارفان که دنیا و سیاست را مخل اشراقات نفسانی و مانع سیر و سلوک فردی میدانستند، تداوم سلوک خویش را در سلوک جمع میدانست؛ جمعی که در سایة حکومت ظالمانه، از رسیدن به غایت وجود خود بازمانده بود و میبایست با رفع چنین سایهای قرین غایت خود گردد.
هرچند ایشان در مدت اقامت خود در پاریس با دغدغههای فلسفی ـ سیاسی عصر مدرن، یعنی چگونگی حکومت کردن، مواجه و در بحث جمهوری اسلامی به آن نزدیک میشود، لکن پس از استقرار حکومت دینی در ایران و احتمال بروز مجدد استبداد و نیز واهمههای ایشان در دینی بودن یا ماندن جمهوریت، سلامت دغدغة مدرن خود را در ذیل دغدغة سنتی خود، یعنی ولایت فقیه، مستقر میسازد و در فرجام اندیشة سیاسی خود به عمل صالح و تهذیب نفس در کنترل دیکتاتوری باز میگردد.
اما دربارة اینکه آیا ساختار جمهوری اسلامی الزاما نظامی دموکراتیک خواهد بود، و آیا جمهوریت، خود به روایتی دیگر به استبداد نخبگان برگزیده و انحصار قدرت توسط احزاب و جناحهای سیاسی درون نظام مبدل نخواهد شد، پاسخ امام خمینی منفی است."