چکیده:
مقالة حاضر در پی مقایسة تلقی کلی و تعریف عرفان و جایگاه آن در اندیشة امام
خمینی و برخی عارفان مسیحی است و به وجوه عام عرفان مسیحی نظر دارد و میکوشد تا با
نگاهی پدیدارشناسانه ضمن ارزیابی اجمالی به وجوه تشابه و تفاوتهای این دو نوع نگاه
و نگرش به عرفان، تجربة عرفانی و زندگی معنوی بپردازد.
خلاصه ماشینی:
"جز چند تن معدود و استثنایی مثل اکهارت یا دیونیسیوس که پیشتر از آنها نام بردیم، آثار عارفان مسیحی یا واگویة مکاشفات خودشان است مثل جولیان نورویچی در کتاب مشاهدات[1] یا شطحیات عرفانی است به همراه برخی سخنان ذوقی و عاطفی مثل آثار قدیس فرانسیس آسیزی، یا زندگینامه و شرح تحول حال آنهاست مثل اعترافات قدیس اگوستین و یا دستورات و آداب زندگی راهبانه و ریاضتکشی است مثل آثار قدیسه ترزا، قدیس ایگناتیوس لایولایی، ریموندلول، یاکوب بوهمه، رویسبروک و دیگران و یا تنها ذکر کلمات قصار و گزین گویههای قدیسان و مشایخ است که جهت تنبه و تمرکز مبتدیان و طالبان گردآوری و تدوین یافتهاند؛ اما طرح و تلقی عرفان به منزلة یک علم در میان نیست.
امام خمینی در کتابها و آثار عرفانیاش بویژه کتاب مصباح الهدایه الی الخلافة و الولایة و نیز کتابهای شرح دعای سحر، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس همچون حکیمی عارف مشرب و با صلابتی فیلسوفانه به طرح عمیقترین مباحث دشوار و پیچیدة عرفان نظری پرداخته است و همچون محیی الدین ابن عربی و به تبع او به مسائلی چون وحدت وجود، اسما و صفات، عوالم وجود، حضرات خمسة الهیه، انسان کامل، تجلیات، نظریة ولایت باطنی و تکوینی، فنا و بقا، خواطر، فیض اقدس و فیض مقدس، مقام احدیت، واحدیت، عمائیت، الوهیت، هویت مطلقه، صدور کثرت از وحدت و دهها مسأله و معضل دشوار و مردافکن فلسفی و عرفانی دیگر پرداخته است که در آثار عارفان مسیحی یا اصلا مطرح نشده و یا به شکل نظریة مدون و علمی نیست."