چکیده:
از آنجایی که مفروضات و گزارههای ما میتوانند در تجزیه و تحلیل مسائل سیاست بینالملل مؤثر باشند، بنابر این، نگاه ما نیز از منظر بوم شناختی در بررسی الگوهای رفتاری و رویدادهای بینالملل مؤثر است.تحت این شرایط، تجزیه و تحلیل منافع، امنیت ملی، تعارض، همکاری، قدرت و اصولا موضوعات جنگ و صلح، تصویر متفاوتی از سیاست بینالملل ارائه میکنند که با نگاه سنتی ما نسبت به مقولات مزبور متفاوت است.در حالیکه رئالیسم برای بقای دولتها و تأمین منافع ملی، به جغرافیا به صورت منبع عمده قدرت مینگرد، لیبرالیسم ضمن تأکید بر نیاز به دسترسی آزاد منابع در چارچوب اقتصاد جهانی، به فاجعههای زیست محیطی کمک زیادی کرده است.از منظر بوم شناختی افراطی، خط اصلی نظریه روابط بینالملل، فرآیندها و هنجارهای بینالمللی را به گونهای تعریف کرده است که به صورت بنیادی با اصل توسعه پایدار منافات دارد.
خلاصه ماشینی:
"گرچه بحث طبیعت و روابط با آن، از مدتها پیش مطرح بوده است، ولی مسائل زیست محیطی به صورت بخش جداییناپذیر نقد مدرنیته درآمد که طی آن ضمن هشدار در مورد بروز بحرانهای زیست محیطی، به حد و حدود سرمایهداری، سوسیالیسم، دولت سالاری، دموکراسی مبتنی بر نمایندگی و خود علم میپرداخت، لکن در عمل برای مدت طولانی به سبب حاکم بودن دیدگاههای خاص بر مطالعه سیاست بینالملل، در بسیاری از موارد اهمیت چندانی به بررسی مقولات و مفاهیم سیاست بینالملل از زوایایی بوم شناختی داده نمیشد.
اگر رئالیسم یک پایه هستی شناختی برای مطالعات بینالمللی فراهم آورده، آنگاه این سؤال مطرح میشود که آیا این تا حدی مسؤول بحران جاری زیست محیطی نیست؟و یا به طور کلی، آیا اصولا در اندیشههای واقعگرایی به مسائل بوم شناختی توجهی شده است؟اکثر بومشناسان افراطی بر این نظرند که حاکم بودن سیاست قدرت برای مدت طولانی باعث بروز جنگهای جهانی و توسعه فنآوریهای نظامی گردیده که آثار آن بر محیط زیست بسیار ویرانکننده بوده است.
در اینجا باید دید که آیا مسائل زیست محیطی را میبایست به عنوان یک موضوع داخلی و یا خارجی در نظر گرفت؟آیا آنرا باید به صورت یک حوزه موضوعی در سیاست بینالمللی مورد عنایت قرار داد و یا آنکه اصولا آن جزء جدانشدنی و یکی از عناصر متشکله نظریه تلقی میشود؟برخورد سیاسی با محیط زیست، پرسشهای جدی را در مورد تمرکز و عدم تمرکز ساختارهای تصمیمگیری که بر استفاده از منابع اثر میگذارند، فرضهای معرفت شناختی که باعث ارائه تعریف از درک و فهم ما در مورد طبیعت میشود، ارزیابی ما از نهادهایی که برای انجام این مهم در نظر گرفته میشوند، و سرانجام، واکنشهای وسعیتری که در مورد نظم و پایداری وجود دارند، مطرح میسازد."