چکیده:
در این مقاله مفهوم پدرسالاری از منظر اندیشه و فلسفه سیاسی مورد ایضاح قرار می گیرد و پاره ای از مهم ترین پرسش های مطرح حول این مفهوم بررسی می گردد.بدین ترتیب با تمرکز بحث به حوزه معرفت شناسی، نشان داده شده است که پدرسالاری نهایتا بر پایه یک مدعای معرفتی استوار است.از این رو با تعریف قسم خاصی از پدرسالاری تحت عنوان پدرسالاری معرفتی به بررسی شیوه های اعمال و توجیه این قسم از پدرسالاری پرداخته شده است. در نهایت از این ایده دفاع شده است که اگر پدرسالاری معرفتی بر مبنای پاره ای از معیارهای مشخص، و بدون مفروض داشتن تفوق معرفتی برخی افراد نسبت به دیگران و توسط اهل فن انجام گیرد، به دلیل نتایج معرفتی ارزشمند خود می تواند مشروع باشد.
خلاصه ماشینی:
با نظر به اين مساله اساسي ما در اين مقاله در صدد فراهم آوردن پاسخي به اين سوالات هستيم که پدر سالاري در قالب انديشه يا فلسفه سياسي از منظر معرفت شناختي به چه صورتي قابل توجيه است ؟بدين معني که يک انديشه پرداز يا فيلسوف سياسي چگونه مي تواند پدرسالاري و الگوي آرماني حکومت يا ساختار دولت مبتني بر پدر سالاري را موجه سازد و يا به عبارت ديگر با فرض خير خواهانه بودن اعمال قدرت پدرسالارانه با نظر به شناخت حقيقي فرمانروايان نسبت به منافع و خيرات حقيقي شهروندان ، چه رابطه اي ميان اين خير از يک سو و شر مربوط به سلب آزادي از سوي ديگر برقرار مي شود و آيا چنين امري قابل دفاع است يا خير؟ پاسخ ما از مجراي مطالعه ، بررسي و تحليل انجام گرفته حول مساله به مثابه يک فرضيه اين بوده است که اگر از چشم انداز انديشه سياسي به مساله بنگريم ، هر برداشتي از پدرسالاري داشته باشيم ، نهايتا در تأييد يا رد آن بايد به يک بحث معرفت شناختي هدايت شده و به طرح مفهوم پدرسالاري معرفتي (epistemic paternalism) بپردازيم تا از مجراي آن بتوانيم به دفاع از اين ايده بپردازيم که اگر پدرسالاري معرفتي بر اساس معيارهاي مشخص در مورد حقيقت و شناخت و بدون مفروض داشتن تفوق معرفتي برخي افراد خاص نسبت به ديگران ، توسط اهل فن انجام گيرد، به دليل نتايج معرفت شناختي ارزشمند خود مي تواند مشروع باشد.