چکیده:
ابوالحسن عامری با ساماندهی اندیشه خود بر مبنای تفکر دینی و
متأثر از اندیشههای فلسفی اندیشمندان پیش از خود، به تبیین نظام
سیاسی موردنظر خود پرداخته است. او با توصیف ویژگیهای مادی و
معنوی انسان، فلسفه و ضرورت اجتماعی بودن انسان را بیان میکند و
بنیانها و ویژگیها و انواع سیاست و کارکردهای آن را در راستای
فلسفه خلقت و آفرینش تبیین مینماید. این مقاله به تبیین فلسفه
سیاسی عامری میپردازد.
خلاصه ماشینی:
"با عدلورزی جامعه به آرمان انسانی خویش که تحقق فضیلتهاست نزدیک میشود؛ البته بدیهی است که استکمال انسانی که غرض اصلی سیاست و سیاستگذاری است از طریق هدایت افراد جامعه به سوی اغراض کمینه حاصل خواهد شد و این اغراض در واقع ابزاری هستند برای کمال اخلاقی؛ به عبارت دیگر، هدف نهایی حیات انسانی، نیل به کمالات نهایی است که اموری مانند عفت و شجاعت و توانگری ابزارهای آن بهشمار میروند.
10 اما اینکه چگونه انقیاد شکل میگیرد، از دیدگاه عامری، عامل شکلگیری انقیاد، عاملی روحی و روانی است که سبب همبستگی و همدلی شده و همبستگی اجتماعی مبتنی بر عواطف شکل میگیرد؛ از اینرو از نظر عامری، انقیاد از روی میل و اراده، در صورتی است که بین افراد جامعه محبت وجود داشته باشد که محبت موجب انس و همدلی جمعی است، زیرا همانگونه که فرد به سود و منافع خویش میاندیشد به منافع و مصالح دیگران نیز اندیشیده و منافع دیگران را از خواسته و نیاز خود جدا نمیبیند و این همان تربیتپذیری نفسانی برگرفته از نفس ناطقه و قوه نطق انسانی است.
تحلیل او از روند استمرار و زوال حکومت غلبه چنین است: حاکم غالب در ابتدای امر تلاش میکند که مصلحتها را درک کند و جامعه را به وضعیت دلخواه و مطلوب مردم تبدیل نماید، زیرا میداند که ریاست و توان او از مردم است و باید برای مصلحت عمومی بکوشد؛ اما بعد از مدتی خواهان تبعیت مردم شده و میخواهد آنان را به خدمت خویش گیرد."