چکیده:
مسأله پرسش جاهل از عالم، نکتهای است که در قرآن مورد تأکید قرار گرفته است. این
امر عقلایی بعدها سازمان مذهبی جامعه را به دو بخش عالم و جاهل تقسیم کرد و به
تدریج بحث مفتی و مستفتی را پدید آورد. در آغاز بحث اجتهاد مربوط به تکاپوهای
عقلانی برای درک فروع دینی از اصول بود، اما کم کم مفهوم تقلید در برابر آن، سبب شد تا
به تدریج اجتهاد و تقلید، به خصوص در فرهنگ شیعه، جای بحث مفتی و مستفتی را که
شکل سادهتر همین قضیه بود بگیرد. اجتهاد و تقلید در شیعه، به نوعی با بحث امامت و
نیابت از امام معصوم ارتباط داشت و از این حیث با تفکر سنتی تفاوت یافت. ابتدا سید
مرتضی مباحث خاص اجتهاد و تقلید را مطرح کرد و سپس اندیشههای وی در مکتب
حله گستردهتر و پردامنهتر مطرح شد. یکی از اساسیترین نکات در این مباحث، شرط
حیات در مجتهد مفتی بود. این شرط در مکتب حله، و بیشتر توسط علامه حلی مورد
توجه قرار گرفت و سبب تقویت مبحث رهبری و مرجعیت و زعامت در شیعه شد. میراث
حله در فقه، به ویژه بحث اجتهاد و تقلید به دوره صفوی منتقل شد و زمینه را برای
شکلگیری مفهوم مجتهد الزمانی که برای محقق کرکی به کار میرفت، فراهم کرد. این
مسأله برای شیعیان عرب، در نواحی شامات نیز همچنان مطرح بود و شهید ثانی که در
بعلبک میزیست، در اینباره رساله مستقلی نوشت و روی این شرط پافشاری قابل
ملاحظهای از خود نشان داد. در این مقاله سیر تطور این بحث از مکتب بغداد تا مکتب
حله و از آنجا تا دوره میانی صفوی پیگیری شده است.
خلاصه ماشینی:
"سید مرتضی در اینجا به طور مستقیم از لزوم زنده بودن مجتهد سخن نگفته است؛ اما از آنچه بعد از آن میگوید، چنین به دست میآید که گویی آن را مسلم گرفته است،17 اولا، از «مسألة أو حادثة تعترض» سخن میگوید و مقصودش مسائل جدیدی است که طبعا حل آن وجود مجتهد زنده را میطلبد؛ ثانیا، آن که در این که چگونه عامی مجتهد خود را به دست آورد میگوید: «برای عامی راهی وجود دارد تا ویژگی کسی را که میخواهد از او فتوا بگیرد بشناسد، و آن با «المخالطه» و داشتن اخبار متواتره از علمای بلدی که در آن ساکن است و شناخت رتبه آنها در علم و صیانت و دیانت» ممکن خواهد بود.
سید در المسألة الخامسه از همان رساله در پاسخ به این پرسش که آیا عالم، یا کسی که درجهت کسب علم است یا عامی، میتوانند برای به دست آوردن احکام مستقیم به کتابهای تألیف شده مانند مقنعه، کافی و نیز کتاب حلبی مراجعه کنند یا نه؟ اگر جایز است، چگونه؟ میگوید این کتابها علمآور نیست و فقهایی هم که به خبر واحد عمل میکنند، چنین کاری را جایز نمیدانند.
43 اشکالاتی که شهید اول از قول قائلان به جواز تقلید از میت نقل میکند، در المحصول فخر رازی طرح شده است: همه مردم از علمای گذشته نقل میکنند، دیگر این که مجتهدان گذشته، کتاب مینوشتند و این برای همین هدف بوده است، سوم آن که در بسیاری از زمانها و مکانها مجتهد وجود ندارد و دسترسی به آنها هم نیست."