خلاصه ماشینی:
"معرفت فلسفی: اگر بخواهیم از اصطلاح عام یونانی صرف نظرکنیم و محدوده زمانی تعریف فلسفه را از زمانی که علم در برابر فلسفه قرار گرفت قرار بدهیم، با این دید که فلسفه یک سلسله از مباحث و موضوعاتی را شامل میشود که تحت سیطره روش علمی قرار نمیگیرند، آیا در این محدوده میتوانیم تعریفی جامع و مانع از فلسفه ارائه دهیم که همه قبول داشته باشند؟ با توجه به این نکته که از آن زمان تا کنون هم اصطلاحات و مکاتب بسیار متنوعی برای فلسفه پیدا شده است، آیا وجه مشترکی بین این دسته از فلسفهها وجود دارد؟ دکتر لگنهاوزن: فکر نمیکنم بتوانیم بگوییم از دکارت تا امروز یک دیدگاه درباره فلسفه در مقابل علوم تجربی قرار دارد، بخصوص اگر بخواهیم فلسفه مضاف را هم جزو فلسفه به حساب آوریم؛ چون - مثلا - در فلسفه فیزیک میگویند، فیزیک کاملا مبتنی است برتجربه و پیشفرض این است که کسی نمیتواند بدون دانستن فیزیک به فلسفه فیزیک برسد.
معرفت فلسفی: با توجه به نکتهای که فرمودید که یکی از مشخصههای فلسفه، کلی بودن مباحث فلسفه (اصطلاح خاص فلسفه) است، و با توجه به اینکه بعضی وجه ممیز دوران تفکر فلسفی (قبل از دکارت) را با دوران جدید در این میدانند که در دوران قبل، یک دیدگاه کلنگر نسبت به جهان وجود داشته، و فیلسوفان سعی میکردهاند هر چیزی را به عنوان جزئی از کل بفهمند و تفسیر کنند، و این را مشخصه تفکر فلسفی آن دوران میدانند، آیا میتوان این را هم به عنوان یکی از ویژگیهای فلسفه به حساب آورد که بگوییم: معمولا جایی فلسفه را به کار میبریم که نوعی نگاه کلنگر به موضوعات داریم؟ آیا میتوان این را به عنوان یک ویژگی به حساب آورد؟ استاد مصباح: اگر منظور این باشد که با بررسی کاربردهای گوناگون فلسفه در طول تاریخ به این نتیجه میرسیم که در فلسفه علاوه بر روش تعقلی، حتما باید گرایش کلگرایانه هم به عنوان یک مؤلفه حضور داشته باشد، این قابل اثبات نیست."