چکیده:
هرگاه سخن از شعر امام به میان میآید، پرسشهایی در مورد صدق و کذب،
حقیقت و جایگاه آن مطرح میشود. در پرتو نظریهای که شعر را از سه مرتبه زیبایی جامه،
کالبد و جان برخوردار میداند، حقیقت برتری شعر امام به منزله تجارب عمیق
هستیشناسانه اوست که با اشعار شعرای جاودانهای همچون مولوی و حافظ برابری
میکند. زبان شعر امام فراتر از تجربههای اصحاب کلام و فلسفه، صوفی و عارف، زبان
عاشق است که جز حسن رخ یار نمیبیند. تجربه وصف جمال دلبر، فهم و شهود رابطه
جهان با خدا، عاریتی دیدن هرگونه زیبایی و دینداری درونی یا عبادت احرار چهار ضلع
مهم از حقیقت برتری است که شعر امام بیانگر آنهاست و این چهار، راز و نیاز وجودی
آدمیاند.
خلاصه ماشینی:
"ابیات زیر، توان سعدی در پارادکسآفرینی و خلاقیت بیدل دهلوی در تصویرسازی را یادآور است و همآوردی حافظ لسان الغیب را به میان میآورد: ای خوب رخ که پردهنشینی و بیحجاب ای صد هزار جلوه گر و باز در نقاب همبستر دلدار و ز هجرش به عذابیم در وصل غریبیم و به هجران مرامیم نیستم و نیست که هستی همه در نیستی است هیچم و هیچ که در هیچ نظرفرمایی بیت اخیر را مقایسه کنید با غزل معروف بیدل: ما سجده حضوریم محو جناب مطلق گم گشته همچو نوریم در آفتاب مطلق ای خلق پوچ هیچید، در وهم و ظن مپیچید کافی است بر دو عالم این یک جواب مطلق وقتی غزل «زاده عشق» را میشنویم، جذبه زیبایی سخن در هر سه ساحت جامه، کالبد و جان مجالی نمیدهد و با تصویرسازی زیبا از واقعیت من فاصله بین آنچه هستم و آنچه باید باشم در طرفة العینی طی میشود و تجربه حقیقت من شادی میآفریند: ما زاده عشقیم و پسرخوانده جامیم در مستی و جان بازی دلدار تمامیم بیرنگ و نواییم ولی بسته رنگیم بی نام و نشانیم و همی در پی نامیم با هستی و هستی طلبان پشت به پشتیم با نیستی در روز ازل گام به گامیم زیبایی جامه و کالبد شعر در دو ساحت ساختار زبانی و معنایی نزد امام ابزاری است برای بیان حقیقت برتری که در تجارب ژرف او حاصل آمده و چشم نافذ این سالک واصل، به شهود آن مشرف شده است."