چکیده:
لورنس بونجور، از معرفتشناسان معاصر و مدافع نوعی عقلگرایی اعتدالی است که در
نوشتار ذیل، به نقد تجربهگرایی معتدل میپردازد. (تجربهگرایان معتدل)، بر خلاف
کواین و پیروانش، که به تعبیر بونجور از نوعی تجربهگرایی افراطی دفاع میکنند،
وجود (معرفت پیشین) را میپذیرند، ولی آن را محدود به قضایای تحلیلی میدانند.
بونجور در نوشتار ذیل ضمن آنکه نشان میدهد مفهوم (تحلیلیت) تعریف مشخصی ندارد و
برداشتهای متعددی از تحلیلیت وجود دارند، استدلال میکند که هیچ یک از این
برداشتها نمیتوانند مسئله معرفت پیشین را حل و فصل کنند.
خلاصه ماشینی:
"حتی اگر مسلم باشد که صدق گزارههای پیشین (به نحوی) به موجب قراردادهاست، این چگونه میتواند باور من به این گزارهها را توجیه کند، در حالی که - آنگونه که معمولا به نظر میرسد - به قراردادها معرفت مستقل ندارم؟ شاید بتوان پاسخی یافت که به معرفت تلویحی یا ضمنی به قراردادهای زبانی تمسک میجوید، اما بسیار هم که خوشبین باشیم، کاملا نامشخص است که این پاسخ چگونه راهگشا خواهد بود - و تا زمانی که چنین پاسخی دستکم به نحو کلی تشریح نشود، دیدگاه قرارداد زبانی، حتی یک موضع معین بالغ نمیشود.
به بیان دیگر، همانگونه که بوچوارف خاطر نشان میکند، چنین قاعدهای (اگر اصلا وجود داشته باشد) صرفا بر این بصیرت پیشین مستقل و اولیه دلالت میکند که این تأکید عطفی به ناچار کاذب است؛7 میتوان با طیب خاطر پذیرفت که نوع قواعدی [که به این نحو بیان شدهاند] در واقع، در زبان، به طور صریح یا ضمنی، وجود دارند و باید به دنبال آن خاطر نشان کرد که دلیل بارز پذیرش این قواعد، صدق ضروری قضایای متناظر با آن است.
اما آیا در یکی از آن معناهایی از تحلیلیت، که واجد دستکم ارزش معرفتشناختی اندکی از کار در آمدند، یعنی معناهای کانتی یا فرگهای، میتوان اصلا به نحو قابل قبولی پذیرفت که این ادعا که «هر معرفتی پیشین باشد، تحلیلی است» خودش تحلیلی است؟) کویینتون از آن دسته تجربهگرایان بسیار نادر است که شأن معرفتشناختی نظریه تجربهگرای معتدل را مورد بحث قرار داده، استدلال میکند که چون نمیتوان نظریه تجربهگرای معتدل را به عنوان نظریهای تجربی تفسیر کرد، باید تحلیلی باشد."