چکیده:
انسان موجودی پژوهشگر، پرسشکننده و پاسخ طلب است. همواره در پی
پرسش از علم، عالم، معلوم، اغراض، نتایج و ارزشگذاری علم است و هنگامی
این حالت در او اوج میگیرد که «علم» را با دو صفت متضاد «نور» و «حجاب»
متصف میبیند. به همین دلیل میخواهد بداند چگونه حقیقتی که «الظاهر لذاته
و المظهر لغیره»اش میدانند، میتواند حجاب، آن هم حجاب اکبر باشد. در این
نوشتار نخست، از کاربرد علم در دو معنی (علم عام و مطلق) و (علم خاص و
تخصصی) که همان دانش متکی بر تجربه و آزمون است، سخن گفته و سپس به
آرای برخی از بزرگان اندیشه و معرفت که «علم» را مساوق «وجود» و «نور»
دانستهاند، اشاره کردهایم. محور اصلی بحث، نظریههای عارفانة امام خمینی
(س) است که «علم» را از شئون فطرت دانسته و آن را به وجهة نورانی وجود
موجودات منتسب میدانند و بر این باورند که تمام موجودات متناسب با حدود
وجودی خود مظهر اسم «علیم» حضرت حقند؛ بنابراین راز تسبیح موجودات و نیز رمز
جاودانگی و ملکوتی شدن انسان را در همین علم و آگاهی بیان میدارند. لذا
علم حقیقی را «طریق جنت» و هر مرتبهای از این علم را متناسب با مراتب
بهشت (افعال، صفات، ذات) میدانند و از آیات نخستین سورة علق نکات زیبا و
تازهای در بیان ارزش و منزلت علم مطرح مینمایند که به طور مختصر به آن
پرداختهایم.
خلاصه ماشینی:
محور اصلی بحث، نظریههای عارفانة امام خمینی (س) است که «علم» را از شئون فطرت دانسته و آن را به وجهة نورانی وجودِ موجودات منتسب میدانند و بر این باورند که تمام موجودات متناسب با حدود وجودی خود مظهر اسم «علیم» حضرت حقند؛ بنابراین راز تسبیح موجودات و نیز رمز جاودانگی و ملکوتی شدن انسان را در همین علم و آگاهی بیان میدارند.
انسان درمییابد که از جایی آمده و سرانجام به جایی بازمیگردد؛ به همین دلیل از «مبدأ» و «معاد» میپرسد و سپس از خود پرسیدن و پاسخ شنیدن و بالاخره از اینکه علم چیست؟ و به چه اموری تعلق میگیرد و چه نوع رابطهای میان «عالم» و «معلوم» و صورت ذهنی شیء با صورت خارجی آن است و میان این دو چه تطابقی است، و سرانجام آنکه آیا علم «نور» است یا «حجاب»، پردهبرانداز است یا پردهافکن؟ در این مقاله سعی شده است با استفاده از توضیحات حضرت امام خمینی (س) در مورد این حقیقت به این پرسشها پاسخ داده شود؛ زیرا ایشان هر دو صفت را در مورد علم پذیرفته و دربارة آن توضیحات مفصلی دادهاند.
بنابراین، برخی معتقدند علم، «وجود» و «نور» است و طبعاً خاصیت «نور» را که «الظاهر بذاته و المظهر لغیره» است، برای علم میپذیرند و برای آن خاصیت کشفکنندگی قائلند و از همین طریق درک هستی را برای انسان ممکن میدانند و بر این باورند که هر اندازه انسان بتواند از آمیخته شدن به تاریکیها و نیستیها پاک و پیراسته شود، امکان ظهور حقایق را در قلب خود فراهم کرده است.