چکیده:
معرفتشناسان معرفت را به «باور صادق موجه» تعریف میکنند. شکاک میگوید،
معرفت با این تعریف، امکان ندارد مصداق داشته باشد یعنی علم به واقع امکان ندارد و
اگر معرفت با این ویژگیها مصداق هم پیدا کند ما از علم خود با خبر نمیشویم، پس هیچ
مکتب معرفتشناختی را گریزی از بحث شکاکیت نیست. مقالة حاضر ابتدا شکاکیت را به
بیانی ساده تعریف کرده است، آنگاه با اشاره به پارهای از انواع شکاکیت، بحث خود
را بر شکاکیت فلسفی با استدلالی متمرکز کرده و در بخش پایانی مقاله، پاسخهای
ارائه شده به شکاکان استدلالی را مورد بررسی و نقد قرار داده است.
خلاصه ماشینی:
"از آنجا که بنابر تعریف، بدیل شکاکانه، قضیهای است که با q ناسازگار، اما با e سازگار است، از صرف وجود بدیلهای شکاکانهای از این نوع که دیدهایم، نتیجه میشود که به قضایای تجربیای که طبق معمول ادعا میکنیم به آنها علم داریم، علم نداریم.
آیا خطاپذیرانگاری در مقابل شکاکیت مصادره به مطلوب میکند؟ باید به خاطر داشت که آنچه شکاک ادعا میکند، دقیقا این است که وجود بدیلهای هماهنگ با گواه ما، ادعاهای ناظر به علم ما را سست میکند.
اما این، مشکلاتی را برای روشن غیر مستقیم استدلال به سود دیدگاه بدیلهای مناسب به وجود میآورد: بعضی از فیلسوفان، نظریههایی را که شرط (s) را تأیید میکنند، به همان دلیل که مستلزم کذب اصل ماندن در حیطه استلزامات است، رد میکنند.
از این راه میتوانیم به اینکه جهان متعارف وجود دارد، علم پیدا کنیم و از آنجا که میدانیم فرض جهان متعارف، بدیلهای شکاکانه را مردود میشمارد، از اصل ماندن در حیطه استلزامات، علم به کذب بدیلهای شکاکانه نتیجه میشود.
اگر شکاکیت دیدگاهی به شدت دور از عقل است، پس چرا استدلالهای شکاکانه توجه ما را به خود معطوف میدارد؟ چرا مستقیما، با اعتراض به اینکه مثلا فرضهای شکاکانه دور از واقع و موهومتر از آنند که بتوانند ادعاهای معرفتی ما را سست کنند، (یا میتوانیم بدانیم که بدیلهای شکاکانه کاذبند، یا برای اینکه به اموری در باب جهان خارج علم داشته باشیم نیازی نیست بدانیم آنها کاذبند).
- Nozick, R, (1981) philosophical Explanations, Cambridge, MA: Harvard University press."