چکیده:
نفس و قوای انسان، تجرد یا عدم تجرد آن و ارتباط بین آن دو از دیرباز تاکنون، بحث های پردامنه ای را در مکاتب فلسفی مختلف، به خود اختصاص داده است. معجزه حقیقتی دو پهلوست که یک سوی آن به سمت طبیعت و سوی دیگر آن به طرف ماورای طبیعت قرار دارد. این نوشتار تلاش دارد ضمن نگرش مختصر حکمت مشاء به قوای انسان، جایگاه آن را در تبیین معجزه بررسی و سپس آن را از منظر حکمت متعالیه تبیین کند. ملاصدرا در برخی مکتوبات خود به قوایی غیر از قوای معهود انسان ـ که حکمای مشاء هم بدان قائل بوده اند ـ پرداخته است. وی از آنها تحت عنوان قوای ذاتی نفس یاد کرده است. توجه به نقش این قوا تبیین جایگاه معجزه را با اشکالات کمتری مواجه می سازد
Human soul and powers، their abstraction or lack of abstraction and their relations to each other have provoked wide-ranging discussions since long times ago. Miracle is an equivocal reality from which one side refers to the nature and the other one to metaphysics. Having a brief attitude of peripatetic philosophy about human powers، this study intends to analyze their position in explicating miracle and then to explain it from perspective of transcendental philosophy. In some of his written works، Mulla Sadra has dealt with some powers apart from the agreed powerswhich the peripatetic philosophers were agreed on، too. He has mentioned them as the inherent powers of the soul. Attention to the role of these powers will cause fewer problems in explicating the position of miracle.
خلاصه ماشینی:
"» (مجلسی، 1404: 21 / 26؛ عمادالدین طبری، بیتا، 191) نکتهای که از مشی این قوم در تبیین معجزه نمیتوان از نظر دور داشت این است که دو وجهی بودن قوه خیال در ارتباط با عالم غیب ازطرفی و تأثیرپذیری آن از محسوسات مادی ازطرف دیگر، باعث طرح نظریه تجرد مثالی یا برزخی آن میشود که مد نظر پدر حکمت مشاء قرار نگرفته است.
اگر ابنسینا نحوه نقشآفرینی قوه خیال در اجرای معجزه را با بهکارگیری آن توسط عقل توجیه نمود، حکمت متعالیه علاوهبر این نکته، با طرح استکمالپذیری نفس انسان و ازجمله قوه خیال، فاصله تشکیکی آن را از خیال ضعیف غالب انسانها تبیین میکند و بدینترتیب ایفای نقش جدید ارتباط با عالم غیب برای آن مشکلی نخواهد داشت.
مشکل دیگر تبیین فلسفی معجزه، با توجه به تقابل ویژگیهای مجرد و ماده در توضیح نحوه ارتباط عالم ماورای ماده با طبیعت رخ مینماید که حکمت متعالیه سعی دارد با طرح تجرد مثالی قوه خیال، نقش ارتباطی و لولاگونه بین این دو عالم را تفسیر و تبیین کند.
بهمنظور تکمیل مبادی انشانشناختی معجزه از منظر حکمت متعالیه لازم است به قوای دیگر انسان ذیل عنوان قوای ذاتی نفس توجه نمود تا بتوان به کمک آنها سیستم نظاموار این نگرش فلسفی تکمیل کرد.
ازاینروی، ایفای نقش قوه خیال در تبیین معجزه برای ارتباط با ماورای ماده بهکمک قوای فوقالذکر انجام میشود و این مهم بر مبنای اتحاد نفس، بدن و قوا (همان: 8 / 221) بهخوبی قابل توضیح است."