چکیده:
شیخ صدوق از فقها و محدثان طراز اول امامیه در قرن چهارم هجری قمری است. نظر به صبغهٔ روایی اغلب آثارش، بیشتر در زمره محدثان به شمار آمده و وجههٔ تفسیری او کمتر مورد توجه قرار گرفته است. کتاب تفسیر قرآن صدوق به ما نرسیده لکن در میان آثار به جامانده از وی می توان به برخی از دیدگاه های تفسیری اش دست یافت. این نوشتار در صدد است تا مبانی و روش تفسیری وی را از میان آثار مذکور استخراج کند. قدسی بودن و وحیانی بودن، نص و قرائت واحد، قابل فهم بودن و جواز تفسیر قرآن و نیز ساختار چند معنایی و پیوستگی آیات آن، از مهم ترین مبانی تفسیری شیخ صدوق است. تفسیر قرآن به قرآن و تفسیر قرآن به سنت، ناظر به روش ابن بابویه در تفسیر قرآن به ماثور است. از سوی دیگر تفسیر ادبی، تاویل آیات متشابه، بیان بطون آیات، بیان وجه جمع بین روایات تفسیری، نقد روایات تفسیری و نقد آراء تفسیری دیگران، ناظر به روش تفسیر اجتهادی اوست. بررسی شیوهٔ تفسیر موضوعی در ارائه مباحث تفسیری، تحلیل ارتباط روش تفسیری قرآن به قرآن با روایت «ضرب قرآن» در آثار شیخ صدوق، بررسی شیوهٔ وی در تبیین مفردات قرآن و اشاره به گرایش روایی و کلامی وی در تفسیر قرآن کریم از دیگر مباحث این نوشتار است.
Shakh Saduq is one of the prominent Shiite jurisprudents and
traditionists in the fourth century A.H. Due to his tradition-
oriented nature of most of his works, he is considered as a
traditionist rather than an exegete. Saduq’s exegetical work
"Tafsir al Quran" has not been handed down to us. However,
some of his exegetical views are traceable through his survived
works. The present article is an attempt to recover his exegetical
foundations and method through the above mentioned works.
Interpretation of the Quran by the Quran, and interpretation of
the Quran by Hadith or Sunnah refer to Ibn Babawayh’s method
in tradition- based interpretation of the Quran. On the other
hand, literary interpretation, hermeneutic interpretation of
ambiguous verses, explanation of the internal meaning of
verses, stating the way of reconciling between exegetical
hadiths, criticizing exegetical hadiths and exegetical views of
other commentators refer to his intellectual and deduction -
based method. Study of thematic interpretation, analysis of the
relation between the method of interpretation of the Quran by
the Quran and the hadith about Zarb al-Quran in Saduq’s
works, study of his method in explaining Quranic vocabulary,
and a survey of his theological and hadith -based approach in
the process of interpreting the holy Quran are among other
issues discussed in the article.
خلاصه ماشینی:
به لحاظ دلالي نيز با صحيحۀ زراره و روايت فضيل بن يسـار در تعـارض اسـت و نميتوان به آن اعتماد نمود زيرا مطابق ايـن دو روايـت ، راوي بـه امـام صـادق (ع ) عـرض مي کند که مردم ميگويند قرآن به هفت حرف نازل شده است و آن حضرت مـيفرمايـد دشمنان خدا دروغ گفته اند؛ بلکه قرآن بر حرف واحد از نزد خداي واحد نازل شده اسـت [٥٧، ج ٢، ص ٦٣٠] اما بر فرض مماشات در سند، به لحاظ دلالي ميتوان بـه وجـوه زيـر براي «سبعة احرف » اشاره کرد: أ) بطون قرآن کريم : يکي از وجوهي که ميتوان درباره روايت نزول قرآن بـر هفـت حرف در نظر گرفت ، اين است که اين روايت را ناظر به مسأله بطون و وجوه قرآن بدانيم زيرا در اين روايت ، نزول قرآن بر هفت حـرف ، بـه نحـو مطلـق بيـان نشـده اسـت بلکـه بلافاصله پس از آن در عبارت «و أدني مـا للإمـام أن يفتـي علـي سـبعة وجـوه »، عبـارت «سبعة وجوه » ذکر شده است [١٣، ج ٢، ص ٣٥٨] ضمن آنکه برخي روايت مـذکور را بـه صورت «سبعۀ أوجه » نقل کرده انـد [٤٠، ص ١٩٦؛ ٥٩، ج ٨٩، ص ٩٨]؛ امـا دلالـت ايـن روايت بر بطون قرآن کريم شواهد متعددي دارد که در ادامه به آن ها اشاره ميشود.