چکیده:
طرح مسئله عقل با تکیه بر بدیهیات نظری و عملی، مجهولاتش را معلوم میکند و عقلانیت اینسان محقق میشود.آیا گزارههای دینی هم همین روند عقلانیت را طی میکنند؟ یا اینکه برای کشف مداولاتشان، طرق دیگری را باید پیمود؟ همچنان که به این پرسش میتوان پاسخ مثبت داد، شماری از ستیز آن گزارهها با عقلانیت سخن گفته، معتقدند، نه تنها عقل راهی به شناخت آموزههای دینی ندارد، آن آموزهها با عقل، تناقض یا منافات هم دارند در نوشتار حاضر با کاوش نوشتههای مختلف تفسیری، حدیثی و حکمی صدرالمتالهین شیرازی، نخست خرتاستیزی گزارههای دینی در نگاه وی تبیین و در ادامه سخن دو گروه گرفتار افراط و تفریط در زمینه رابطه دین و عقلانیت با التفات به دیگاه صدرا بررسی خواهد شد صدرالمتالهین گزارههایدینی را در ستیز با عقل قرار نمیدهد و با نظریه تعارض عقل و دین مخالفت میکند. دالیل صدرا بر خردناستیزی گزارههای دینی را میتوان در دو دسته سلبی و ایجابی جای داد در دسته نخست به نفی خردسیتیزی میپردازد و در دسته دوم دست کم، برخی از گزارههای دینی را خردپذیر میداند.
Religion`s state of being or not being against reason has been a problem focused on by many Muslim and non Muslim scholars. The problem for such a philosopher as Sadrul Muta'allihin Shirazi who، on the one hand، as a philosopher is of demonstrative manner and، on the other، as a Quran and tradition commentator، need more discussion. In additon to supporting justice side when speaking of the mentioned relation، he make the irreasonability of the rival view clear. In the paper، it has been sought to support his view and to criticise those views going from one extreme to the other.
خلاصه ماشینی:
"چنین کسی نتوانسته است میان معقول و منقول، و عقل و شرع توفیق برقرار کند (همو، 1387 الف: 7 / 124) البته همواره شماری متفلسفان و مدعیان خردورزی بودهاند که از شریعت، تنها رسم و صورتی را میشناسند و گاهی فلسفه را ناقض شریعت، و برههای شریعت را در تناقض با فلسفه و خردورزی میپندارند؛ هم خود متحیر و گمراه گردیدهاند و هم دیگران را به گمراهی میاندازند.
صدرا ازسویی حکمت و فلسفه را به «تشبه به خداوند بهمیزان توانایی بشر» تعریف (همان: 6 / 3؛ همو، 1981: 2 / 103) و هدف از فراگیری آن را «تبدیل نفس به عالمی عقلی مشابه با عالم عینی» میداند (همو، 1387 الف: 1 / 20) و ازسوی دیگر یادآور میشود که این علم، برترین علوم است و نزد اصحاب شریعت حقه محمدی| چنین علمی، برابر با ایمان به خداوند، کتابهای آسمانی، رسولان الهی و روز قیامت است (همان: 6 / 4 ـ 3) هم قرآن، حکیم است و هم حکیم حقیقی خداوند است.
بهراستی آیا خود این گزارههای قرآن ـ که خود حکمت بوده و از حکیم نیز صادر گردیدهاند ـ میتوانند در ستیز با عقل باشند؟ اگر این گزارها در ستیز با حکمت و عقلاند، چرا باید رتبه حکیمان را تا این مقدار به مرتبه انبیا نزدیک بدانیم؟ صدرا از آیه «یتلو علیهم آیاتک و یعلمهم الکتاب و الحکمة» (بقره / 129) که بهروشنی علت بعثت پیامبران و غایت رسالت را تزکیه و تعلیم کتاب و حکمت میداند، الهام میگیرد و بیان میدارد نتیجه بعثت انبیا، دعوت مردمان به علم و حکمت است و ایمان به خداوند و رسول، چیزی جز تعلم و فراگیری حقیقی (و نه مجازی) کتاب و حکمت نیست."