چکیده:
درباب مسئله جبر و اختیار و همچنین تقریر دیدگاه مولوی در این مسئله مطالعات فراوانی صورت گرفته است. از مسائلی که مورد تحلیل این مطالعات قرار نگرفته، متغیرهای موثر بر دامنه اختیار نزد مولوی است. نویسنده در این مقاله می کوشد تا بر مبنای عوامل موثر بر دامنه اختیار، تصویر روشنی از این عوامل ارائه دهد. محور استنادات نگارنده، حکایت آن پادشاه جهود که نصرانیان را می کشت از دفتر نخست مثنوی است. هدف مقاله جلب توجه نمودن خوانندگان به مسئله دامنه اختیار، عوامل موثر بر دامنه اختیار، نحوه تاثیر این عوامل بر دامنه اختیار و اشاره به رهنمودهای مولوی برای رهایی از دام عوامل محدودکننده دامنه اختیار است. از این رهگذر نشانه های فردی که اختیار خود را به نهایت گستردگی رسانده است، به خوانندگان یادآوری می شود.
Many studies have been performed on the problem of determinism and free will and also on Mowlavi`s view on it. Yet، few have studied the agents affecting the limit of free will in Mowlvi`s view. In this paper، it has been sought to give a clear description on the agents. The pen has relied on a story of the first book in Mathnavi speaking of a Jewish king who killed Christians. It is intended in the paper، to attract the addressed readers`s attention on the limit of free will، the agents affecting the limit of free will and the way in which they affect it and to refer to Mowlavi`s recommendations for avoiding the agents limiting the scope of free will. Such being the case، a full example of expanded free will has been introduced.
خلاصه ماشینی:
"ظاهربین بودن</H3> <TD>ای بسا اصحاب کهف اندر جهان</TD> <TD></TD> <TD>پهلوی تو پیش هست این زمان</TD> <TD>غـار با او یار با تو در سرود</TD> <TD></TD> <TD>مهـر بر چشمت و بر گوشت چه سود</TD> <TD>گفت لیلی را خلیفه کان توی</TD> <TD></TD> <TD>کز تو مجنون شد پریشان و غـوی</TD> <TD>از دگر خوبان تو افزون نیستی</TD> <TD></TD> <TD>گفت خامش چون تو مجنون نیستی </TD> <TD></TD> <TD></TD> <TD>(1 / 411 ـ 408)</TD> راه حس و ماندن در ظواهر، مانع از رسیدن به حق و حاق امور، و نظارت دقیق بر همه جوانب فعل میگردد؛ درنتیجه فرد ظاهربین، تصمیمات نادرست گرفته و بهسوی امری حرکت میکند که نه به آن نیاز دارد و نه آن امر برایش فایدهای دربردارد؛ بههمین دلیل مولوی مسئله ظاهر و معنا را مطرح کرده و از آدمیان میخواهد وارد طریقت شوند تا بتوانند از ظاهر امور بهمعنای آنها پی ببرند، در غیر این صورت در دنیای پدیدارها و ظواهر باقی خواهند ماند و هرگز راه تعالی را نخواهند پیمود.
طمع</H3> <TD>هر فریقی مر امیری را تبع</TD> <TD></TD> <TD>بنده گشته میر خود را از طمع </TD> <TD></TD> <TD></TD> <TD>(1 / 464)</TD> طمع انسان را به ذلت میکشاند و موجب میشود تا فرد از آنچه دارد، لذت نبرد؛ و همواره به جستجوی چیزی که دور از دسترس ایشان است، بیهوده تلاش کند و نیروی عقل و اختیار خود را در راه نادرست و برای تجاوز به حقوق دیگران بهکار گیرد."