چکیده:
در اینکه ثواب استحقاقی است یا تفضلی سه قول مطرح است: بنابر قول اول ثواب استحقاقی است و ثواب ندادن شخص مطیع ستم است. بنابر قول دوم ثواب تفضلی است، اگرچه قائلان به این قول، خود درباره علت تفضل اختلاف دارند؛ زیرا بنابر مبنای اشاعره، ملزم کردن خداوند بر ثواب بی معناست. این سخن به معنای معیار نداشتن ثواب الهی است. و بنابر مبنای دیگر علی رغم تفضلی بودن ثواب، خداوند در آن استحقاق را اعتبار کرده است که براساس آن ثواب الهی ضابطه مند می گردد. بنابر قول سوم ثواب از جهت مملوک بودن انسان تفضلی و از جهت پاداش عمل بودن، استحقاقی است. در جمع بندی نهایی در قالب قول چهارم می توان گفت: به علت کمال مطلق بودن خداوند، نباید رابطه مالک و مملوکی و نعمت های پیشین الهی، در ثواب در نظر گرفته شود؛ اگرچه در واقع و نفس الامر چنین رابطه ای وجود دارد که در این صورت مرتبه ای از ثواب استحقاقی و افزون بر آن تفضلی خواهد بود. اگر آن رابطه در نظر گرفته شود، استحقاق منتفی است.
On the problem: if reward is caused by merit or is a condescension، there can be found three views: on thefirst it is for merit and، therefore، not rewarding would be a case of injustice. On the second، it is condescension; though those of this view differ when speaking of the cause of condescension. For as is understood by Asha`irih، it would be meaningless for God to be obligated. This means lack of criterion in Divine reward. On another principle of this view، regardless of taking reward as condescension، God has considered it as being merit also and، in this way، Divine reward has become of criterion. On the third view، considering God`s life-giving to human being، reward would be known as condescension and، when considering srvant`s actions، as merit. As is understood by the paper، as a fourth view، one can say that God is absolute perfection and، therefore، one should not speak of Divine ownership and gifts; though these are established realities. In such a consideration، some degree of reward would be condescension and some other merit. Needless to say، if regarding Divine ownership and gifts، there can be no place for merit.
خلاصه ماشینی:
"» (همان: 280) <H4>نقد دلیل اول: موضوعیت داشتن نیت برای نائل شدن به ثواب</H4> به باور نویسندگان: «اگر در ثواب، مشقت شرط نباشد، خوشیها موجب سزاواری ثواب میگردد و این باطل است» این درست همان محل نزاع است، زیرا میتوان گفت اگر فعل با نیت الهی انجام شود، اگرچه دارای لذت باشد، ثواب را درپی خواهد داشت؛ زیرا آنچه در ثواب موضوعیت داشته و از ارکان آن است، نیت وعمل کردن برای خداوند است که نیت الهی داشتن خود گونهای از اطاعت است؛ برای مثال مسافری که روزه خود را برای رضای الهی، افطار میکند، چه مشقتی را تحمل میکند که در ازای آن مشقت به او ثواب داده میشود.
<H1>ب) قول دوم: موافقان تفضلی بودن ثواب</H1> از نظر برخی متکلمان و اندیشمندان شیعه و اشاعره، ثواب امری تفضلی است، اگرچه مبانی آن دو در این امر متفاوت است؛ زیرا در دیدگاه گروه اول، ارزیابی کردن افعال الهی براساس معیارهای عقلانی، امری ممکن است و این خود عقل است که در اینجا حکم میکند که شخص مطیع، بر خداوند حقی ندارد تا ثواب، استحقاقی باشد؛ و در دیدگاه دوم، از اساس هرگونه استحقاق نسبتبه خدا بیمعناست و فعل الهی تحت ضابطه بشری قرار نمیگیرد.
شیخ مفید، مراتب برتر ثواب را ـ که همان ثوابهای اخروی و نعمتهای بهشتی است ـ براساس تفضل الهی میداند؛ زیرا فرمانپذیری آنان دربرابر نعمتهایی است که خداوند، درگذشته به آنان داده است؛ بنابراین، ثواب اخروی خداوند به آنان، تفضلی است و اگر گفته شود استحقاقی است، بهعلت جود و بخشش خداوند است که نعمت دادن و ثواب را در برابر فرمانپذیری آنان بر خود واجب کرده است."