چکیده:
در رکود فعالیتهای حزبی مؤثر بوده است.در این خصوص میتوان به عواملی چون عملکردهای حزبی نهادهای غیر حزبی،عدم سازگاری برخی احزاب با هویت تاریخی،دینی، فرهنگی و ملی جامعه،فقدان برنامه و خط مشی سیاسی برای حل مشکلات و معضلات اصلی جامعه،روابط خصمانه و حذفی با رقبای انتخاباتی پس از دستیابی به قدرت و نخبهگرایی احزاب اشاره نمود. فرهنگ سیاسی تودهها نیز از عوامل رکود فعالیتهای حزبی به شمار میرود.در این سطح نیز متغیرهایی نظیر استمرار ذهنیت منفی مردم نسبت به عملکردهای احزاب قبل از انقلاب و تسریع بیاعتمادی سیاسی به نهادهای وابسته به دولت پس از انقلاب،بالا بودن هزینهء سیاسی فعالیتهای حزبی خصوصا در مواقع بحرانی،سطح پایین آموزش سیاسی تودهها در خصوص اهمیت و ضرورت فعالیتهای حزبی،اولویت منافع فردی و صنفی بر مصالح ملی،و مقاومت نخبگان سنتی مؤثر بودهاند.احزاب سیاسی به عنوان یکی از نهادهای جامعهء مدنی نقش مهمی را در نظامهای مدرن ایفا میکنند.هر چند اصل 26 قانون اساسی بر آزادی فعالیتهای حزبی تأکید دارد و برخی رهبران برجستهء نظام جمهوری اسلامی ایران در احزاب و سازمانهای سیاسی فعال بودهاند،ولی احزاب سیاسی در ایران تأثیر کمی در فرایند تصمیمگیری سیاسی داشتهاند. این مقاله در پی آن هست که با اشاره به فراز و فرود فعالیتهای حزبی در ایران پس از انقلاب اسلامی،عوامل آنرا در سه سطح نظام سیاسی،دولت،به عنوان قویترین نهاد سیاسی، کمترین وابستگی را به نهادهای جامعهء مدنی و از جمله احزاب دارد؛رهبران سیاسی مخالفتهای برخی تشکلها با برخی افراد و سیاستها را به عنوان مخالفت با نظام تلقی میکردند؛ با توجه به دسترسی آسان به رسانههای گروهی بیشتر خواهان ارتباط مستقیم با تودهها و مشارکت سازمان نیافتهء آنها برای دستیابی به اهداف نظام بودند؛پس از پیروزی انقلاب، اشتغال در مناصب اجرایی و حکومتی در اولویت قرار نداشت و اکثر منابع در جهت مقابله با تجاوز و سازندگی خرابیهای ناشی از جنگ تخصیص یافت؛و در نهایت،نهادهای غیر انتخاباتی توجه کمتری به تقویت فعالیتهای حزبی داشتهاند. در سطح نهادهای جامعهء مدنی نیز ضعف درونی احزاب و دیگر انجمنها و نهادهای سیاسی
خلاصه ماشینی:
"این مقاله در پی آن هست که با اشاره به فراز و فرود فعالیتهای حزبی در ایران پس از انقلاب اسلامی،عوامل آنرا در سه سطح نظام سیاسی،دولت،به عنوان قویترین نهاد سیاسی، کمترین وابستگی را به نهادهای جامعهء مدنی و از جمله احزاب دارد؛رهبران سیاسی مخالفتهای برخی تشکلها با برخی افراد و سیاستها را به عنوان مخالفت با نظام تلقی میکردند؛ با توجه به دسترسی آسان به رسانههای گروهی بیشتر خواهان ارتباط مستقیم با تودهها و مشارکت سازمان نیافتهء آنها برای دستیابی به اهداف نظام بودند؛پس از پیروزی انقلاب، اشتغال در مناصب اجرایی و حکومتی در اولویت قرار نداشت و اکثر منابع در جهت مقابله با تجاوز و سازندگی خرابیهای ناشی از جنگ تخصیص یافت؛و در نهایت،نهادهای غیر انتخاباتی توجه کمتری به تقویت فعالیتهای حزبی داشتهاند.
بخش دوم: ارزیابی عوامل مؤثر بر فراز و نشیب فعالیتهای حزبی در ایران پس از انقلاب احزاب سیاسی در ایران نقش ضعیفی را در ایفای کلرکردهای اصلی و فرعی،مذکور در بخش پیشین،داشتهاند:احزاب سیاسی در ایران در مشارکت سیاسی سازمان یافتهء شهروندان ایرانی تأثیر اندکی داشتهاند،هر چند مردم با مشارکت سیاسی خود جوش خود در فعالیتهای انتخاباتی،تظاهرات و راهپیماییها نقش تعیین کنندهای را در انتخاب مقامات اجرایی و نقنینی داشتهاند؛کارکرد احزاب سیاسی در تبدیل درخواستها و مطالبات مردمی به سیایتها و خط مشیهای آلترناتیو خیلی ضعیف بوده است و بنابر این نقش کمی را در تدوین سیاستها داشتهاند و به تبع آن احزاب به صورت مقطعی و خصوصا در دوران انتخابات در صحنهء سیاسی کشور ظاهر میشدند؛شهروندان افراد را،نه به خاطر هویت حزبی آنها و آگاهی از برنامههای حزبی،بلکه به دلبل ارتباط با شخصیتهای مورد وثوق،برای تصدی مناصب اجرایی و تقنینی انتخاب میکردند؛احزاب سیاسی بیشتر به عنوان مجری برنامههای دولت، و نه کانال مستقلی برای انتقال درخواستها و پیامهای مردم به مسؤلین و مقامات ذیربط،به شمار میروند؛احزاب سیاسی به جای آنکه مشروعیت بخش حکام باشند،بقا و استمرار خود را مدیون شخصیتها و نخبگان سیاسی به جای آنکه مصروعیت بخش حکام باشند،بقا و استمرار خود را مدیون شخصیتها و نخبگان سیاسی حاکم بر قوهء مجریه میدانند؛و در نهایت؛احزاب سیاسی نقش ضعیفی را در حل تنشهای موجود در جامعه داشتهاندو در عوض این شخصیتهای مهم سیاسی بودهاند که در کاهش اختلافات و تنشهای موجود بین احزاب و گروههای مختلف مؤثر بودهاند."