چکیده:
در این مقاله ضمن تعریف مفهوم"نقش"در جامعهشناسی به"انتظارات عمومی"و "انتظارات خاصی"که از یک نقش خاص میرود اشاره نمودهایم.بر این اساس از ایفاگران هر نقش انتظار میرود که"صلاحیتهای عمومی"و"صلاحیتهای اختصاصی"لازم را احراز کنند تا از عهده نقش خود برآیند. سپس"نقش استراتژیک"را مورد بحث قرار داده و با ارائه مدلی که در بر گیرنده عناصر دخیل برای موفقیت در ایفای نقش استراتژیک است پرداختهایم. با استفاده از این بحث نظری نشان دادهایم که روحانیت،ایفاگر یک نقش استراتژیک در جامعه اسلامی است،چرا که با تکیه به منصب امامت و ولایت از منزلت والایی برخوردار است و باید صلاحیتهای عمومی و اختصاصی لازم برای ایفای این نقش را احراز کند. "صلاحیت عمومی لازم برای همه روحانیون این است که با انگیزه الهی،از روح بینیازی برخوردار باشند،که از آن بعنوان"متقی بودن"یاد میشود. "صلاحیت خاصی"که روحانیون در جامعه اسلامی باید داشته باشند،دارا بودن"دانش تخصصی"برای استنباط از متون دینی است که از آن بعنوان"فقه"یاد میشود. در پایان به یک حالت نامطلوب در ایفای نقش روحانیون پرداختهایم که عبارت از تضادی است که بین انتظاراتی که آنها از خود دارند با انتظاراتی که مردم از آنها دارند وجود دارد.
خلاصه ماشینی:
"( Lisa troyer and Younts 1997:728 ) مفهوم مدل بالا این است که کنشگر P وقتی که در یک پایگاه با منزلت بالا قرار دارد و علاوه بر این صلاحیتهای عمومی و اختصاصی معطوف به نقشی که بر عهده گرفته را داراست، در بهترین وضعیت برای انجام وظیفه و تکلیف مورد علاقه همگان ندارد و برعکس از کسانی که به آنها ارج و مقام والایی میدهد انتظار داشتن صلاحیتهای عام و خاص بیشتری دارد.
اما این متخصص در اسلام که مجتهد یا فقیه نامیده میشود وقتی نقش خود را بخوبی ایفا میکند که هم مهذب باشد و هم آگاه از روح اسلام باشد یعنی بتواند فروع را به اصول اسلام برگرداند(مطهری 2،6631: 741،641) در اینجا میتوان وضعیت مطلوب ایفای نقش اجتماعی روحانیون را به شکل ذیل ترسیم کرد: تصویر شماره 2: وضع مطلوب ایفای نقش اجتماعی روحانیت (به تصویر صفحه مراجعه شود) 5.
و بالاخره امام خمینی(ره)روی اصلاح حوزه تکیه میکند و اجتهاد مصطلح در حوزههای علمیه را کافی برای جوابگویی مشکلات جامعه نمیداند و فرد بیاطلاع از مسائل سیاسی، اجتماعی و روابط بین المللی را مجتهد در این مسائل نمیداند و در این زمینه مینویسد: «مهم شناخت درست حکومت و جامعه است که براساس آن نظام اسلامی بتواند به نفع مسلمانان برنامهریزی کند که وحدت رویه و عمل ضروری است و همین جاست که اجتهاد مصطلح در حوزهها کافی نمیباشد بلکه یک فرد اگر اعلم در علوم معهود حوزهها هم باشد ولی نتواند مصلحت جامعه را تشخیص دهد و یا نتواند افراد صالح و مفید را از افراد ناصالح تشخیص دهد و بطور کلی در زمینه اجتماعی و سیاسی فاقد بینش صحیح و قدرت تصمیمگیری باشد این فرد در مسائل اجتماعی و حکومتی مجتهد نیست و نمیتواند زمام جامعه را بدست گیرد»."