چکیده:
امام(ع)مشارکت سیاسی ملت را منشأ آثاری ارزشمند در جامعه همچون«احترام به حقوق»،«استقرار قانون الهی»،«ظهور نشانههای عدالت»،«اصلاح زمان»،«یاس دشمنان»و«امید به بقاء دولت»دانستهاند.مشارکت سیاسی از مؤلفههای اصلی در باب دموکراسی و از مسائل اصلی در مقولهی توسعه سیاسی است و مقصود از آن،حضور مردم در عرصهی انتخاب مقامات سیاسی و حکومتی و تأثیرگذاری در جریان قانونگزاری و تدوین سیاستهای داخلی و خارجی و مدیریت نظام سیاسی است.آشکار است که برخورداری ملت از چنین نقش مؤثری در ادارهی امور،حاکی از رشد سیاسی و ارتقاء آگاهیها و مسئولیتپذیری اجتماعی است و به همین جهت در مباحث توسعه بر آن تأکید بسیار است. از دیدگاه امام علی(ع)اصالت نقش مشارکتی مردم در استقرار حاکمیت سیاسی و تداوم آن به گونهای است که با حضور آنان امام(ع)حاکمیت را میپزیرد و با عدم حضور آنان،از حاکمیت اعراض مینماید.«مشارکت سیاسی»ملت در استقرار حاکمیت و پذیرش حاکم در قالب«بیعت»ظهور مینماید و در قالب«نصیحت»که از اطلاق آن همهی عرصههای قانونگزاری،برنامهریزی،امور اجرائی و عملکرد حاکم و مجریان حکومتی را دربرمیگیرد،تداوم مییابد.البته از دیدگاه امام(ع)اصول و قواعد و احکام اسلام که در چارچوب«کتاب و سنت»مبین گردیدهست، از حیطهی نصیحت و اظهار نظر مردم مستثنی گردیده است.
خلاصه ماشینی:
"اکنون با اتکاء به این پایههای عقیدتی و مردمی،حفظ و حراست نظام و حکومتی که براساس عقیده اسلامی بنیانگذاری گردیده و اجراء قوانین اسلامی را بر عهده گرفته است،یک امر و تکلیف اجتماعی-سیاسی اسلامی(مانند تکالیف عبادی و فردی اسلام)است که افراد مسلمان بدان عمل مینماید و به جهت آنکه اسلام را به عنوان مکتب فکری خویش اختیار و انتخاب نمودهاند،انجام تکالیف اسلامی نیز،عمل انتخاب شده از سوی آنان است؛به همین گونه مشارکت در مسائل اجتماعی-سیاسی در شکلهای مختلف بیعت و رأی و...
پس میتوان گفت امام(ع)پس از انجام بیعت از سوی مردم،تنها وظیفهی آنان را تعهد و وفاداری به همان«بیعت» دانستهاند و سه وظیفهی«نصیحت و دوستی خالصانه در آشکار و نهان،اجابت دعوت،و اطاعت اوامر»،در واقع نمودها و مصادیق عینی و عملی«وفاداری به بیعت »است البته از آن جهت که واژهی« نصیحت»علاوه بر مفهوم«دوستی خالصانه »،مفهوم«دعوت خیرخواهانه به صلاح و نهی ار فساد»را نیز بیان مینمود(که البته این مفهوم نیز از مصادیق«دوستی خالصانه» شمرده میشود)،مستلزم ارتباط متقابل رهبر و مردم در جریان حاکمیت و مدیریت نظام سیاسی و جامعه است.
در نتیجهی«تعلیم»و«تأدیب»که وظیفهی حاکم نسبت به مردم است، ساختار ذهنی و فکری جامعه بر مبانی استوار عقلی و عقیدهی توحیدی،و رفتار اجتماعی و سیاسی برمبنای اصول و ضوابط الهی تنظیم میگردد و با پشتوانهی اعتماد مردم به حاکم،که در بیعت با او ظهور و جلوه نموده است،و«اطاعت»از وی که از جمله حقوق رهبر و حاکم بر مردم است، زمینهای مناسب و راهی هموار برای اجراء قواعد و ضوابط قانونی در امور اجتماعی و سیاسی در بخشهای مختلف جامعه فراهم میگردد و این بستر سالم اجتماعی و روند آرام جاری شدن قانون در جامعه یکی دیگر از آثار مثبت مشارکت متقابل است که امام(ع)با تعبیر«جرت علی اذلالهاالسنن »(قوانین و سنتها در زمینههای آرام و هموار جاری شود)،ازآن یاد کردهاند."