خلاصه ماشینی:
"3) در میان حجم انبوه مشکلات و آسیبشناسیها، آیا واقعا مسئلهای داریم که متناسب با آن در جستجوی سیاست باشیم؟ آیا آرمانشهری در نظر ما وجود دارد که میخواهیم به آن برسیم و سیاستها قرار است ما را به یک وضع مطلوب و آرمانی یا سامان نیک برسانند؟ آیا به دنبال تحقق یک جامعهی توسعه یافته هستیم و مسائل ما ذیل توسعهنیافتگیمان و جهان سومی بودنمان تعریف میشود؟ و اگر سودای دیگری در سر داریم (مثلا الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت)، مسائل ما چه تفاوتی با یک کشور در جستجوی توسعه دارد؟ آیا سیاستگذاری و سیاست، میتواند ما را از یک وضع تاریخی برهاند و مثلا ما را به توسعهیافتگی برساند؟ 4) اغلب در ادبیات سیاستگذاری بر مسئله تأکید میشود.
6) اما با تداوم فقر، بحران شهری و شکست سیاستهای رفاهی مختلف، کارایی و موفقیت سیاستگذاری و رویکرد حل مسئله به چالش کشیده شد و این پرسش برای ما مطرح است که آیا نباید دربارهی رویکرد حل مسئله در سیاستگذاری، تجدید نظر کنیم."