خلاصه ماشینی:
حقیقت تاریخ در کار هنرمندان هر عصر ظاهر میشود و هنر امروز نیز، اگرچه تا آنجا که امکان داشته بهسوی فردیت گراییده است و هویتی تماما شخصی یافته، اما با اینهمه، آیینهای است برای تاریخ، و آنچه در آن انعکاس یافته هویت بینقاب بشری است که در این عصر میزید.
همچنین او «فرهنگ» در معنای حقیقی خود که در نسبت با تفکر است را همین فرادهش میداند؛ یعنی اگر فراگرفتن این سنت و تراث در ملتی با تفکر قرین باشد، راهبر کارها و حلال مشکلات و مسائل خواهد بود و میتوان آنها را حقیقتا بافرهنگ نامید، وگرنه سنت، تبدیل به یکسری آداب و رسوم تقلیدی و تهی از معنی میشود که بیشتر بار خاطر آن ملت است تا یار شاطر آن.
اگر هنر باشد، فرهنگ نیز هست و زنده و شاداب و بانشاط است و اگر نباشد بیفرهنگی غالب میشود.
هنر شرایطی را فراهم میکند که این دادن و ستاندن ممکن میشود.