خلاصه ماشینی:
تاریخ برای آنان که در زمان سرمدی میزیند چه تفاوت دارد، گذشته، حال یا آینده؟ آنان ورای تاریخ میزیند و یافت آنان از تاریخ نه محصول معارف بشری که دریافتی از جنس حضور است و اگر تاریخ را اینگونه، یابی؛ دیگر معرفت به آن، چگونه یافته و بافتهی انسان در نظر و واقعیت باشد؟ که تاریخ مخلوق خداست و هموست که آغاز و انجام آن را رقم زده است.
سخن تاریخ تاریخ، گذشته، حال و آینده است.
انسان با همین صور بسیط، مانوس بود و خوف و رجای خود را نیز در همین سپردهها میدید.
در «حال» خوش خود، گذشته را تصرف نمودند و برای آنان نمانده بود، مگر تصرف آینده!
آیندهای که سر در تاریخ داشت و تاریخ نیز پیش از این به تصرف انسان درآمده بود.
ما نیز از آینده نمیدانستیم، مگر اشاراتی که از ظهور بود، تاریخ غرب بر ما ورود پیدا کرد و بر سر ما آوار شد.
ما ماندیم و آیندهای نامعلوم، سر به آتیهی فرنگیان سپردیم، اما وجدان خویش آرام ندیدیم و دل در هوای دیگری داشتیم، تا آنکه انقلاب شد و انفتاحی دیگر...
بعد از انقلاب، آینده از چند جنبه برای ما حایز اهمیت شد: - تمایز جامعهی ما با جوامع دیگر با ترسیم آینده مشخص میشد.
- الگوسازی برای جوامع دیگر در پناه چشماندازی از آینده بود.
و اکنون چه تصوری از آیندهی ایران خود داریم؟ به نظر میرسد، سیمای آینده در صورتهایی متجلی است که توجه به آنها ما را به دورنمای خویش آگاه میسازد.