چکیده:
شناسایی زنجیرههای اصلی مؤثر در تاریخنگاری اسلامی قبل از ابن اسحاق درفهم
دقیقتر تاریخ اسلام و اعتبار اقوال و اخبار منعکس در منابع قرون اولیه اسلامی از
اهمیت ویژهأی برخوردار است.معمولا برای توضیح تحولات تاریخ نگاری اسلامی دراین
دوره از مکتبهای تاریخنگاری در جهان اسلام میگویند و آن را به مکتب عراق، حجاز،
شام و یمن تقسیم میکنند.دراین مقاله، اصل اینرویکرد به چالش گرفته شدهاست.نگارنده برآن است که جهت فهم
دقیقتر تحولات تاریخ اسلامی در دوره مورد بحث و تا دو قرن پس از آن، باید منظری
دیگر را مبنای بررسی و تحقیق قرار داد.تداخل مختصات مکاتب تاریخنگاری به حدی است
که عملا انطباق مصداق بر مکتب را غیرممکن میکند؛در عینحال تصویر روشنی از تحولات
تاریخنگاری اسلامی نمیتواند ارائه کند.نظریه مطرحشده دراین مقاله این است که
مناسبترین دستهبندی
رویکردهای تاریخنگاری اسلامی در قرون نخستین توجه به علایق
خاندانی و رسوبات اندیشه دینی نومسلمان است.
خلاصه ماشینی:
"چنانکه پیشتر گفتهشد ممنوعیت کتابت حدیث حداقل بیست و پنچ سال پس از رحلت پیامبر (ص)و استمرار اینرویه در عصر معاویه 1 مجموعا قریب نیم قرن موجب بروز انقطاعی جدی در انتقال اخبار صحیح از عصر پیامبر(ص)به ادوار بعدی شد و مشکلات عدیدهأی را برای مسلمانان به وجود آورد که هنوز هم دامنگیر آنان است میدان را برای هرگونه سوءاستفادهأی فراهم کرد به نحوی که در جوامعی روایی غیر شیعه مجموعه روایاتی که از طریق علی بن ابی طالب(ع)(یعنی فردی که حداقل دوازده هزار روز لحظه لحظه پیامبر(ص)را درک کرده بود، و مراتب فضل و جایگاه بلندش نزد رسول خدا مورد اعتراف موافق و مخالف است)نقل شده است از پانصد و هشتاد و شش حدیث متجاوز نیست.
این درحالی است که از ابو هویزه که تنها سه سال پیامبر(ص)را درک کرده بود و خود به ضعف حافظهاش اعتراف داشت، پنج (1)-ممنوعیت کتابت حدیث در دوره معاویه به این ترتیب ادامه، یافت که او احادیث را به دو گروه مجاز و غیرمجاز تقسیم کرده بود و تنها احادیثی مجاز شناخته میشدند که به نحوی از انحاء در عصر خلافت عمر روایت شده بودند یا در فضیلت اهل بیت و مخصوصا علی بن ابیطالب(ع)نبودند.
مثلا ابن شهاب که خود بیشترین تأثیر را بر مدونین سیره و مغازی و مخصوصا ابن اسحق و موسی بن عقیقه گذاشتهاست خود به دلیل مکی بودن، بیشتر تمایل به بهرهگیری از روایات مهاجران مکی و مخصوصا قریشی و فرزندان آنان را نسل تابعین بوده است و در مباحث سیره و مغازی نزد کسانی چون عروه بن زبیر و سعید بن مسیب و عبید الله بن عبد الله بن عتبه شاگردی کرده بود."