چکیده:
در اساطیر و حماسه های ملت ها، قهرمانان و موجودات شگفتی آور بسیاری دیده می شوند که حضورشان موجب تقویت فضای حماسی در میراث های ادبی آنان شده است. یکی از این اقوام شگفت انگیز در حماسه ملی ایران، زنان شهر «هروم» هستند که بنا به نظر اهل فن، همان «آمازون»های اساطیر یونانند. این مقاله به مقایسه ویژگی های زنان مذکور در شاهنامه با منابع و اساطیر یونانی پرداخته است؛ مقایسه گونه ای که می تواند چند و چون آمیزش افسانه های اقوام گوناگون را در یکدیگر نشان دهد و از سوی دیگر، با بررسی نمودهای مختلف افسانه ها و اسطوره ها، رازناکی انتقال آنها از سرزمینی به سرزمین دیگر را مورد کندوکاو قرار دهد و فوایدی در زمینه های مردم شناسی و قوم شناسی تاریخی را به همراه داشته باشد.
خلاصه ماشینی:
"برخــی از ایــن شــواهد عبارتنــد از: «زروان» در آیــین زروانیــسم کــه هــم نطفــه دهنــده اســت و هــم نطفــه گیرنــده (همــان، ٥٩٩) ؛ « بــودهی ســاتوا » (Budhisattva ) در مکتـــب بـــودایی ، شخـــصیتی دو جنـــسی اســـت ؛ «آوناویلونـــا» (Awonawilona )، خـــدای اصـــلی مـــردم «پوئبلـــو از زونـــی » ( Pueblo of zuni ) گــاهی بــا ضــمیر he مــورد اشــاره قــرار مــی گیــرد؛ امــا در حقیقــت he-she اســت ؛ «ت آیــی یــوان » (T ai yuan) زن مقــدس اســاطیر چــین ، در وجــود خــود یانـــگ (yang ) مـــذکر و یـــین (yin) مؤنـــث را در هـــم آمیختـــه دارد(٧)؛ در میـــان یونـــانی هـــا، نـــه فقـــط «هرمافرودیـــت »(Hermaphrodite ) بلکـــه «اروس » ( Eros )، خــدای عــشق نیــز از لحــاظ جنــسی ، مــردازن (= مــذکر و مؤنــث ) بــوده انــد؛ «شــیوا» در اساطیر هنـدی بـه صـورت متحـد در یـک بـدن بـا شـاکتی ، جفـتش ظـاهر مـی شـود؛ شـیوا در ســمت راســت و شــاکتی در ســمت چــپ ، بــا شــکلی کــه بــه آن «آردهاناریــشا» (Ardhanarisha )، خـــدای نیمـــه زن مـــی گوینـــد؛ و ســـرانجام تـــصاویر اجـــدادی بعـضی از قبایـل آفریقـایی و ملانزیـایی ، در یـک شـکل سـینه هـای مـادر و ریـش و آلـت نرینة پدر را یک جا نشان می دهد (کمپل ، ١٣٨٥: ١٥٩-١٥٤ ).
اســتنتاج برآمــده از فحــوای منــابع یــاده شــده آن اســت کــه قــوم ســئورماته هــا (Sauromatians) در نوشــته هــای کهــن ، همــان آمــازونهــای آریــایی نــژاد منقــول در ادبیـــات یونـــانی هـــستند (هـــردوت، ١٣٤٠: ١٥٨) کـــه در اوســـتا بـــه صـــورت ســـئیریم (Sairima) درآمــده و واژههــای ســرم یــا ســلم صــورتهــای دیگــری از آن هــستند (پـورداوود، ١٣٥٦، ج٢ : ٥٥) و مملکـت ایـن سـرمهـا یـا سـئیریم هـا یـا همـان آریـانژادان ســوروماتی ، در متــون پهلــوی اروم یــا هــروم دانــسته شــده اســت (بنــدهش ، ١٣٦٩: ٨٣) و بـدین گونـه اسـت کـه صـراحتا لفـظ هـروم در شـاهنامة فردوسـی بـا زنـان آمـازون پیونـد مـــی یابـــد و از ایـــن رهگـــذر، مـــی تـــوان در پژوهـــشی اســـطورهشـــناختی ، دو روایـــت اسطورهای به ظاهر جدا از هم را از نظر قومشناختی دارای مشترکاتی فرضکرد."