چکیده:
این مقاله به منظور بررسی نمادین، مقام و موقعیت ماه در میان مردم ایران زمین از دیرباز و بازتاب اسطوره ایی آن در اندیشه ی مولانا است که با روش کتابخانه ای نگاشته شده است. سعی شده که پس از استخراج کاربردهای گوناگون ماه در غزلیات و مثنوی مولانا، همچنین کاربردهای نمادین ماه در اسطوره ها با استفاده از روش تحلیل محتوا به طبقه بندی، توصیف و بازتاب معانی نمادگونه ماه به صورت های مختلف و تاثیر کاربرد آن در اندیشه مولانا پرداخته شود.
یکی از نتایج مهم این بررسی این است که نمادها برآموزه های دینی، فرهنگی و اساطیری نقشی بنیادین دارد و در مفاهیم ویژه ای که مولانا در این زمینه از آنها ارائه می کند، نقش و تاثیر فوق العاده ای گذشته است؛ بنابراین، برخی از برداشت های مولانا از کاربرد واژه ماه، کاملا ابداعی و نتیجه تراوشات ذهنی اوست و برخی دیگر در سنت های فرهنگی ریشه دارد. بنابراین شکل گیری مفاهیم نمادین ماه از یک سو از جهان بینی خاص مولانا و برداشت های شخصی و ابداعات او سرچشمه می گیرد و از سوی دیگر برگرفته از آشنایی او با مفاهیم، ادبیات، اندیشه های کهن و اسطوره ای ایران زمین است.
خلاصه ماشینی:
"چو آمد روی مه رویم که باشم من که من باشم چو هر خاری از و گل شد چرا من یاسمن باشم (کلیات شمس ،١٣٨٦،ج ١: ٦٣ ،ب١) زان ابروی چو سنبلش ، زان ماه زیبا خرمش زین گاو تن وارستمی برگرد گردون گردمی (همان،ج ٢: ١٢٩٠،ب٥) ز عکس رخ آن یار در این گلشن و گلزار به هر سو مه و خورشید و ثریاست خدایا (همان،ج ١: ١٧٤،ب٣١) اصل و نهال گل عرق لطف مصطفاست زان صدر بدر گردد آنجا هلال گل (همان،ج ١: ٦٠٠،ب٢٦) خیزید که تا بر شب مهتاب زنیم بر باغ گل و نرگس بیخواب زنیم (همان،ج ١: ١٤٢١،ب١٩) زان مه چون اخترم زان گل تازه و ترم بی همگان خوشترم با همگانم مده (همان،ج٢ :٩٥٨،ب٣٢) زد خرمن ماه سنبله کوبیم چون نور سهیل در یمن گردد (همان،ج١ : ٣٧١،ب٢٠) ٣-٥ - ماه و جنون قــدما عقیــده داشــتند کــه بــا دیــدن مــاه نــو جنــون دیوانگــان افــزایش مــی یابــد و بــه اصطلاح گل می کند چنان که در هفت پیکر نظامی می خوانیم : شــیفت هچــو خــری کــه جــو بینــد یـــــا کـــــه دیوانـــــه مـــــاه نـــــو بینـــــد (کدکنی ، ١٣٨٧: ١٤٠٥ به نقل از نظامی ) و گویــا در عقایــد اغلــب ملــل میــان مــاه و دیــوانگی ارتبــاطی اســت و از دیربــاز، میــان کلمــة Luna (بــه معنــی مــاه) و مجنــون (Lunatic) (منــصوب بــه مــاه = دیوانــه ) هـــم ارتبـــاطی کهـــن وجـــود دارد(کـــدکنی ،١٠٣٣:١٣٨٧) و در جـــای دیگـــر، اســـتاد کدکنی بیان مـی کنـد کـه «دیوانگـان یـا مـصروعان بـا تـابش و طلـوع مـاه، حالـشان رو بـه وخامت می گذارد» چنانکه نظامی می گوید: شــیفت همچــو خــری کــه جــو بینــد یــــا کــــه دیوانــــه مــــاه نــــو بینــــد (کدکنی ، ١٤٠٥:١٣٨٧) در فرهنگنامـه نیـزآورده شـده کـه «باورهـایی دربـارة مـاه میـان عـوام وجـود داشـته اسـت کـه داسـتان دلـدادگی مـاه و خورشـید و نـسبت دادن لکـه هـای روی مـاه بـه دسـتان گــل آلــود خورشــید کــه آن را از روی حــسادت برچهــرة مــاه کــشید، فزونــی آشــفتگی دیوانگــان بــا دیــدن ماه،تبــاه شــدن پارچــة کتــان و رشــد قــوزة پنبــه بــا نــور مــاه و رنــگ گرفتن گل ها وسیب از ماه از این شمارند» (فرهنگنامه ، ١٣٥٩:١٣٧٦)."