خلاصه ماشینی:
"اگر شخصیتها میشوریدند تا نشانمان دهند: «قاعدهی این بازی زیر پا گذاشتن قواعد است» و این تا جایی پیش میرفت که دو طرف به جفنگبودن بازی پی میبردند و از خود میپرسیدند: «قواعد بازی را چه کسی تعیین کرده بود؟ و قواعد کجا نوشته شدهاند؟» و در پاسخ میفهمیدند که تعیینکنندهی واقعی نه بازی بود، نه قواعد آن و نه تخطی از آن قواعد، بلکه سرنوشتشان چنان نوشته شده است که همواره میبایست در جستوجوی عبث و از سر درماندگی متن قواعد باشند، وضعیت مضحکی پیش میآمد که بهانهی لازم برای چگونه زندگی کردن یا نکردن شخصیتها را نشانمان میداد.
اما چه خوبه که برگشتی آنقدر در ردیف کردن پشت سرهم شوخیها ناتوان است که گاه برای آنکه وقفهی کمیکی ایجاد نماید، دچار لودگی میشود.
اما هیچ تغییر دنیایی در کار نیست و جواب سؤال «چرا مهرجویی چه خوبه..."