چکیده:
هدف این مقاله مقایسه و ارزیابی دیدگاه جان هیک و آلوین پلنتینگا در مورد مسأله تنوع دینی است. هیک در تبیین دیدگاه تکثرگرایی خود، مشکلات انحصارگرایی و شمول گرایی دینی مسیحی را طرح کرده و تنها راه خلاصی از این چالشها را نگاهی کثرت گرایانه به ادیان معرفی میکند. وی با تأکید بر تحول رستگارآفرین از خود محوری به خدا محوری، به عنوان گوهر اصلی دین، اختلاف ظاهری میان ادیان و دعاوی آنها را ناشی از بی توجهی به زبان سمبلیک دین میداند. پلنتینگا برخلاف هیک، اختلافات موجود بین ادیان را دلیلی بر تناقض آمیز بودن موضع کثرت گرایی، و حقانیت انحصارگرایی دینی تلقی میکند. وی در تبیین و دفاع از موضع انحصارگرایانه خود، دو دسته از انتقادات اخلاقی و معرفتی را بررسی کرده و به رد آنها میپردازد. پلنتینگا، به کمک نظریه کارکرد گرایی صحیح خود و با وام گرفتن از الگویی معروف به الگوی آکوئیناس-کالوین، به اثبات اعتبار معرفتی موضع انحصار گرایی میپردازد. از مقایسه این دو نظریه و ارزیابی استدلالها و مبانی آنها، به نظر میرسد که اشکالات عمدهای بر هر دو دیدگاه، بویژه به لحاظ توجیه معرفت شناختی آنها، وارد است و هیچ کدام از توجیه معرفتی مناسبی برخوردار نیستند. با این وجود، به نظر میرسد، نظریه هیک، به جهت تأکید بر تسامح بین پیروان ادیان، از جذابیت بیشتری نسبت به دیدگاه انحصارگرایانه پلنتینگا بر خوردار است
خلاصه ماشینی:
"از جمله مهمترین سؤالاتی که پژوهش حاضر در پی دستیابی به پاسخ آنهاست، عبارتند از: 1- در بحث تنوع دینی، ادعای کثرت گرایی مبنی بر برخورداری همه ادیان مختلف جهان از حقانیت دینی و امکان سعادت و رستگاری از طریق همه آنها، تا چه حد از پشتوانه عقلی و توجیه معرفت شناختی برخوردار است؟ 2- آیا دیدگاه انحصارگرایانه پلنتینگا مبنی بر انحصار حقیقت دینی و رستگاری اخروی به دین مسیحیت، دارای توجیه عقلانی و معرفتی است؟ برای پاسخ به این سؤالها، مقاله حاضر به مقایسه و ارزیابی دو دیدگاه کثرت گرایی دینی از منظر جان هیک، فیلسوف دین معاصر انگلیسی و انحصارگرایی دینی از نگاه آلوین پلنتینگا، فیلسوف دین معاصر آمریکایی میپردازد.
در روش قضاوت اخلاقی نیز به ثمرات معنوی و اخلاقی هر یک از سنن دینی در ایجاد تحول رستگار آفرین بین پیروان ادیان مختلف توجه میگردد، اما به اعتقاد هیک، هر یک از سنتهای دینی که در گستره عظیم تاریخی و جغرافیایی، به حیات خود ادامه دادهاند، «از نظر داخلی، چنان متنوع و گسترده و شامل چنان انواع و اقسام گوناگونی از خیر و شر هستند که برای هر گونه داوری و حکم بشری، وزن کردن ارزش و اعتبار این اجزا و مقایسه آن ها به عنوان نظام های نجات و رستگاری بشر، کار غیر ممکنی است» (همان:155)."