چکیده:
گلشن راز و شرح آن، مفاتیح الاعجاز، شرح تعالی و سلوک انسان و جهان هستی در حرکتی دوار و مستمر است. دایره های متعدد، نظام هستی را به معبدی مقدس که محل تجلی امر مینوی است، تبدیل میکنند. از حرکت های تودرتوی نظام هستی، تصویری ماندالایی شکل می گیرد. هر حرکت با تکرار چرخش پرگار، از نقطه ای مرکزی و ثابت برخوردار است. مرکز تمام دوایر تودرتو انسان کامل است؛ جایی که مرکز هستی، انسان، فراتاریخ، روان بشری، دایره ولایت و... بر هم منطبق میشود. انسان کامل در دو شکل هندسی دایره و مربع، ماندالا و تربیع، هر دو ظرفی هرمسی برای استحاله معنوی اند و هر دو فانی را به ابدیت می رسانند. نگرش یونگی به نظام این دایره ها، منجر به کشف ساحت روان شناختی آن ها می شود. فرآیند فردیت بر سیر مکاشفه انسان منطبق میشود و انسان روان شناخته ای که به مرکز درون رسیده است، سیر خود را بر نظام هستی فرافکنی میکند؛ لذا هستی نیز باید از تعین به سوی وجود که مرکز است، حرکت کند و با تجلی های جلالی و جمالی حق، لطف و قهر الهی را تجربه کند.
خلاصه ماشینی:
"همان طور که پیر با خود که خدا و رب است، ارتباط نزدیک دارد و تجلی من برتر سالک است، انبیا نیز فرستادگان خداوند هستند: یکی خط است از اول به آخر برو خلق جهان گشته مسافر درین ره انبیا چون ساربانند دلیل و رهنمای کاروانند (لاهیجی، 1381: 18) لاهیجی در شرح بیت توضیحی میآورد که ارتباط و تقارن انبیاء و پیر دانا را در هر دو دایره نشان میدهد: «در تشبیه انبیا با ساربان، اشارتی است دقیق که نفس انسانی را گاهی که مستعد ریاضت و مخالفت هوا بوده باشد، در اصطلاحات صوفیه، بقره می نامند و بعد از اشتغال به سلوک، بدنه میخوانند و بدنه، شتری است که روز عید اضحی در مکه ذبح نمایند» (لاهیجی، 1381: 19-18).
شواهد گلشن راز و شرح آن ها بر کمال عیسی دلالت دارند اما آیا در این جا برای مرکز دایره هستی دو نقطه باید تصور کرد؟ آیا شکل هندسی اکمل در کمال محمدی و مسیح یکی است؟ دایره که کامل ترین شکل است، مخصوص حضرت محمد (ص) است زیرا دور با وی به اتمام میرسد: زهی اول که عین آخر آمد زهی ظاهر که عین باطن آمد.
همچنین ماندالا نمودار ظهور عشق است که اجزای کل هستی را در یگانگی خود متجلی میکند زیرا مقام «یحبکم الله» اتحاد محب و محبوب و عاشق و معشوق و نبی و ولی است و مجمع اضداد و تعانق اطراف است: حقیقت خود مقام ذات او دان شده جامع میان کفر و ایمان (لاهیجی، 1381:247-241) در این دایره تو در توست که به نسبت فاصله با مرکز یعنی عالم الوهیت، مشرق و مغرب تعریف میشود: عالم الوهیت نسبت به ربوبیت، مشرقی است که فیض از او به عالم ربوبیت میرسد."