چکیده:
نوشتار حاضر برگرفته از کتاب مبانی مابعدالطبیعه، نوشته بروس اونی، فیلسوف معاصر آمریکایی است. نویسنده در این کتاب میکوشد تا مبانی مابعدالطبیعه را تجزیه و تحلیل کند و آنگاه با طرح مسائلی دقیق و جدید به نتایجی شایسته و قابل تأمل نائل آید. در فصل دوم کتاب، مفهوم هستی را با عنایت خاص به آرای برتراند راسل به موشکافیهای منطقی میسپارد و از آنجا به نتایج و مباحثی نو دست مییازد. در این مقاله، در زیر چهار عنوان فرعی به مسائلی پیرامون هستی پرداخته میشود: الف) هستی و توصیفهای معین؛ ب) مجعولات منطقی و ساختارهای منطقی؛ ج) تسویر وجودی؛ د) وجود و جهان.
خلاصه ماشینی:
"بدین ترتیب اگر تفسیر طبیعی جمله موضوع ـ محمولی نمیتواند درباره آن بکار رود، ما چگونه میتوانیم آن را بفهمیم؟ جواب راسل چنین بود که عبارت «پادشاه کنونی فرانسه» و عبارتهای شبیه به آن، بدین لحاظ که «نمادهایی ناقص (10) »اند با گفتههای کاملا اشارهای (همچون اسامی خاص) متفاوتاند: آنها در سیاق جمله معنایی دارند، اما معانیشان به هیچ چیزی راجع نیست.
زمانی که راسل درسهای خود را در باب اتمیسم منطقی ارائه داد، بر این نظر بود که قضیه «(تالی 3 = y) ($y)» بدین معناست که گاهی تابع قضیهای «تالی 3 = y» صادق است، یا برای دستکم یک ارزش از متغیر "y"صادق است.
جرج بار کلی، در قرن هجدهم، استدلال کرد که بودن همان مدرک بودن (50) است، اما تجربی مسلکان اخیر بهجای اعتقاد به این که یک شیء موجود صرفا چیزی است که مشاهدهگری که در جای مناسب قرار دارد، میتواند آن را درک کند یا درک میکند، معتقدند که یک شیء وقتی هم عملا درک نشود میتواند وجود داشته باشد.
من فرض میکنم که از لحاظ نظری ممکن باشد که هستومندهای یک نوع واحد بتوانند به عنوان ابزار نهاییادراک ابزارمند به کار روند، اما اگر چنین باشد، این هستومندها باید وجود داشته باشند (چون دارای تأثیر علی بر موجودهای مدرکند) بدون اینکه خودشان قابل ادراک باشند.
اما در بیان این نظر مشکلی وجود دارد که اگر بخواهد بگوید «جهان نامتغیر است» در واقع دارد میگوید «جهان متغیر نیست» و طبق استدلال قبلی خود که شیء خاص نبودن همان نبودن است، پس باید گفت که «جهان نیست» (جهان نا متغیر است = جهان متغیر نیست = جهان نیست)."