چکیده:
همانطور که میدانیم ادبیات تطبیقی در دو مکتب فرانسه و آمریکا قابل بررسی است؛ بر اساس مکتب آمریکایی و بر خلاف مکتب فرانسه، ادبیات تطبیقی به بررسی و نقد آثار ادبی دو شاعر یا نویسنده میپردازد، بدون توجه به تأثیر و تأثر آنان از یکدیگر. در این مکتب اشتراک بعضی مضامین آثار دو شاعر برای مقایسه و تطبیق کافی است. اگر بررسی بین آثار دو شاعر در یک زمان صورت بگیرد آن را موازنه(مثلا مقایسه بین آثار قبانی و خلیل مطران)، و اگر مقایسه بین دو زبان باشد آن را مقارنه(مثلا مقایسه بین آثار قبانی و مشیری) مینامیم. بنا بر آنچه گفته شد در این تحقیق مقارنهای بین اشعار عاشقانه نزار قبانی و فریدون مشیری انجام دادهایم، و مضامین عاشقانههای این دو شاعر را در چندین مورد به تفصیل بیان کردهایم.
خلاصه ماشینی:
شاعر در ادامه میگوید: رسیده کار من به آنجا که اشتیاقم را چنین که عشق توام میکشد به شیدایی خیال پشت خیال آیـد از کرانه دور برای مردم کوی و گذر، هوار کنم شگفت نیست که فریاد یار یار کنم از این تلاطم رنگین، چرا کنار کنم (همان:78) خود شاعر، عشق و قدرت آن را اینگونه وصف میکند: به خارزار جهان، گـل بـه دامنـم با عـشق صفای روی تو تقـدیم میکنــم با عـشق به دست بسـتهام ای مهـربان، نگـاه مکـن کـه بـیسـتـون را از پا در افـکنم با عشـق دوای درد بـشـر، یـک کلام باشـد و بس که مـن، بـرای تـو فـریاد میزنم ای عشق (همان:107) کمتر شعری در اشعار فریدون مشیری میتوان یافت که در آن، واژه عشق و یا مفهوم عشق دیده نشود.
(عامری،1388: 77) نزار قبانی از این موضوع که او را "شاعر المرأة" یا "شاعر زن" لقب دادهاند، اگرچه تا مدتها راضی است، اما اعتراف میکند که این گل(این لقب) بعدها مثل "نیزهای در جان او فرو رفته است" و میگوید: «من انکار نمیکنم که درباره عشق شعر زیادی سرودهام و نیز غمهایی به واسطه زن چشیدهام اما میخواهم مردم بدانند که غمهای من در مورد زن همه غم و اندوه من نیست.
مقایسه مضامین عاشقانه نزارقبانی وفریدون مشیری نزار قبانی عشق را به عنوان تنها راه عبوری میداند که او را از فضای تیره و تار میرهاند، و اگرچه گاهی در اشعار سیاسی و وطنیاش ناامید است، اما شادابی خود را از دست نمیدهد.