چکیده:
آموزة «اصالة الوجـود» نظریـه ای اسـت کـه شـاید مهـم تـرین مبنـای فلسـفه صدرالمتالهین باشد. غالبا صدرالمتالهین نخستین بنیانگذار این نظریه به شمار میآید. در مجموع نظریه «اصالة الوجودو اعتباریة الماهیة » را سه گونه تفسـیر کرده اند: ١.ماهیت «حد وجودی» وجوداست .٢.ماهیت «حد ذهنی» وجـود است .٣.ماهیت «عین وجود» است . دو تفسیر نخسـت ناشـی از خلـط بـین ذهن و عین و خلط بین حوزة معرفـت شناسـی و حـوزة هسـتیشناسـیانـد. بهترین تفسیر از آموزة «اصالت وجودو اعتباریبودن ماهیـت » همـان تفسـیر سوم -یعنی تفسیر«ماهیت » به اینکه «عین وجود»است -میباشد. نویسندة مقاله حاضر در صدد است نشان دهد ارسطو نیز راجع به «وجود» و«ماهیت » قائل به دیدگاهی است که عین همین تفسیر سوم از«اصالت وجـودو اعتباریبودن ماهیت » است . ارسطو پس از آنکه در ذهـن ، بـین «وجـود» و«ماهیت »فرق میگذارد، در خارج به «عینیت وجودو ماهیت »قائل میشـود و این ، عین تفسیر سوم قول صدرالمتالهین به «اصالت وجودو اعتباریبـودن ماهیت »است .
خلاصه ماشینی:
او درتحلـیلات ثـانی راجـع بـه «وجـود» و «ماهیت » و مغایرت آنها در ذهن به تفصیل سخن گفته است ؛ اما در هیچ یک از آثـار خـود و از جمله در کتاب های چهارده گانه مابعدالطبیعه خود، به این بـاور روی نیـاورده اسـت کـه «وجود» و«ماهیت » می توانند در خارج مغایر با هم باشند و یکی، اصیل و دیگری، تـابع آن باشد.
عناوین مقاله را به قرار زیر پیش رفتـه اسـت : اصـطلاحات کلیـدی، مسـئلۀ اصلی، فرضیه ، مبانی و دلایل (موجود و واحـد، موجـود= جـوهر=صـورت ، تفکیـک بـین وجود و ماهیت ، مقصود از وجود و ماهیت ، نحوة دانستن وجـود و ماهیـت ، علـت =مبـدo، صورت علت تبیین است و نه علت وجود)، جایگاه این نظریه و نتیجه گیری .
گاهی نیز مقصود از «ماهیت » هـرمعنـای موجـودی غیـر از خـود معنای وجود است و بنابراین مفهوم ماهوی عبارت از هر مفهومی است جز مفهوم «وجـود» *از آنجاکه قصد نگارنده تطبیق نظریۀارسطوبا تفسیر سوم از سـه تفسـیری اسـت کـه بـه خـوبی در اثـر گران قدرهستی و چیستی در مکتب صدرایی شرح و بسط یافته اند، کوشیده است اصـطلاحات و مباحـث مطرح در فلسفه صدرایی را بر اساس همین اثر گران قدر بیاورد.
اگر «وجود» چیزی جز جـوهر و«ماهیت » نیز چیزی جز جوهر نیسـت و جـوهر همـان صـورت اسـت ، پـس «وجـود» و «ماهیت » چیزی جز صورت نیستند وارسطو قائل به نوعی «عینیت وجود و ماهیت »١ است .