خلاصه ماشینی:
"1. مقایسه دیدگاه ارسطو و دکارت درباره کیفیات (خواص ذهنی یا فیزیکی تجربه) در فلسفۀ ارسطو اصطلاحی نمیتوان یافت که دلالت مستقیم بر آگاهی به معنای امروزی کلمه داشته باشد، ولی دیدگاه او دربارۀ ادراک حسی با برخی مفاهیم مطرح در فلسفۀ ذهن معاصر قابل تطبیق است.
یکی از پرسشهایی که با توجه به ادبیات فلسفی معاصر میتوان برای علمالنفس ارسطو طرح کرد، این است که آیا او برای حالات ذهنی ویژگیهای کیفی مثل رنگ، مزه و صدا در نظر میگیرد یا این خواص را صرفا مربوط به اشیای فیزیکی میداند؟ این پرسش را باید بر اساس دیدگاه ارسطو دربارۀ جایگاه کیفیات پاسخ داد که نوع پاسخگویی به آن تأثیر مستقیم بر نظریۀ وی دربارۀ حیث وجودی و معرفتی آگاهی دارد.
توضیح اینکه وقتی پدیدۀ فیزیکی، امری ممتد و پدیدۀ ذهنی نیز کیفیاتی مثل رنگ و بو و مزه داشته باشد، این مسئله مطرح میشود که چگونه آگاهی با خواص ذهنی از مغز با خواص فیزیکی ظهور مییابد؟ حال آنکه در فلسفۀ ارسطو هیچ زمینهای برای طرح مسئلۀ ناتورالیستی ذهن- بدن دیده نمیشود؛ زیرا او برای کیفیات، هم جنبۀ ذهنی و هم جنبۀ عینی در نظر میگرفت؛ البته با این قید که وجود خارجی کیفیت، جنبۀ بالفعل و وجود ذهنی آن حیث بالقوه دارد.
به نظر یوتی پلیس نظریۀ دادۀ حسی مبتنی بر مغالطۀ پدیدارشناختی است؛ زیرا بنا به علم تجربی، رنگ و بو خواص واقعی اشیاست و ما رویدادهای ذهنی خود را با خواص فیزیکی توصیف میکنیم، ولی بهغلط میپنداریم که بو و مزه خواص پدیداری ذهن است: جکسون با طرح استدلال معرفت، از دوگانهانگاری ویژگیها (property dualism) دفاع میکند (برای مطالعه بیشتر، ر."