چکیده:
این مقاله با اشاره بـه ایـن نکتـه کـه تعبیـر «فلسـفه ی دیـن » از دو واژهی «فلسـفه » و «دیـن » صورت بسته است ، تاکید می کند که هر دوی این واژگان در مقام ثبوت و اثبات، از تنوع بسیاری برخوردارند، لذا ارائه ی تعریف پسینی از فلسفه ی دین کاری بسـیار دشـوار و بسـا بی ثمر باشد. مولف برای رفع مشکل ، ضـمن توضـیح «نظریـة تناسـق ارکـان علـم » کـه در فلسفه ی علم پیشنهاد شده است ؛ ارائه ی تعریف ، براساس این نظریـه را راهگشـای معضـل تعریف «فلسفه ی دین » می داند. همچنین با استناد به شروط تعریف صـحیح ، و ویژگـی هـای «تعریـف برتـر»، بـا اشـاره بـه عمدهی تعاریفی که تاکنون از فلسفه ی دین ارائه شده، به نقد آنها پرداخته و بـه دنبـال آن تعریف مختار از «فلسفه ی دین » را ارائه می کند. تعریف پیشنهادی مولف از فلسـفه ی دیـن عبـارت اسـت از: «دانـش (یـا معرفـت دسـتگاهوار) عهـدهدار مطالعـه ی فرانگـر ـ عقلانـی "دربارهی دین " و "در دین "، برای دستیابی به احکام کلی دین و عناصر بنیـادین آن». در انتهای مقاله نیز مولفه های تعریف پیشنهادی شرح و بر تهی بودن این تعریـف از اشـکالات دیگر تعاریف تاکید شده است .
The author of this article mentions that "philosophy of religion" is combined of "philosophy" and "religion" and emphasizes that both words have a lot of diversity in the status of existence and affirmation. Therefore it is very difficult and useless to present a posterior definition of philosophy of religion. Explaining the theory of "coherence of bases of religion" which he suggests in philosophy of science، he believes if we present the definition according to this theory، the problem will be settled. He also mentions the conditions of a correct definition and the specialties of a "preeminent definition" and criticizes most of the previous definitions of philosophy of religion. He then presents his selected definition of "philosophy of religion". His recommended definition of philosophy of religion is: "the knowledge (or systematic cognition) responsible for a general-rational study "about religion" and "in religion" to access the general commands of religion and its basic elements. At the end of the article he has explained the components of his recommended definition and emphasizes that this definition does not have any of the problems of the previous definitions.
خلاصه ماشینی:
"به بیان دیگـر، فلسـفه ی دین ، یک فرایند یا یک فعالیت نیست ، بلکه حاصل یـک فعالیـت فلسـفی و حصـیله ی فرایند مطالعه ی فرانگر ـ عقلانـی «دربـاره ی دیـن » و «در دیـن » اسـت ـ حتـا ترکیـب «فلسفه ی دین » لفظا حاکی از چنین حقیقتی است ـ از این رو از آن باید به گونه ی اسـم مصدری ـ نه مصدری ـ تعبیر شود، تا بر حیثیت دستگاه وارگـی و هویـت دانشـی ایـن حوزه ی معرفتی دلالت کند وگرنه اگر فیلسوفی ، دمی درباره ی دین بیندیشد، یا به طـور استطرادی و حسب اتفاق ، در خلال مباحث فلسفی ، نگاهی فلسفی به دین بیفکند ـ حتا در حد طرح یک مسئله ـ می توان عمل او را فلسفه ی دین نامید!
این تعبیر نیز بی آنکه به «دستگاه وارگی » و دانش بودگی فلسـفه ی دیـن اشـاره کـرده باشد، تنها بر رویکرد «ژرفکاوانه » به عنوان خصلت و خصوصیت مباحث فلسفه ی دین تصریح و تأکید دارد؛ در حالی که ژرفکاوی بشری ، صفت بحث فلسـفی فقـط نیسـت ، بلکه علم ها نیز عهده دار ژرفکاوی در مسائل خویش اند و اصولا هرگونه فعالیت مغـزی از چنین خصوصیتی برخوردار است ؛ «بشری بودن » ژرفکـاوی نیـز، نـه تنهـا کمکـی بـه کارایی تعریف نمی کند که با توسعه ی دایره ی شـمول آن ، شـرط «مانعیـت » تعریـف را مخدوش تر می سازد؛ وانگهی واژه ی «محدودکننده » بلکه ابهام آور «باورهای دینی » افزون بر تضییق قلمرو و موضوع این دانش ، از وضوح افزایی تعریـف ، کـه کـارکرد اصـلی آن است ، به غایت می کاهد."