چکیده:
نظریه جرم شناختی عدالت کیفری ترمیمی، از چالش برانگیزترین کانونهای مطالعه بین رشتهای میان آموزههای فقه جزایی با مدرنیسم علمی در حوزه دانش حقوق است. راهبردهای سیاست جنایی غرب در واکنش جزایی به بزه، بسیار موقتی بوده، چرخش گرانیگاه در آنها – از عدالت سزاده به عدالت بازپرور و از آن به عدالت ارعابی و اکنون عدالت ترمیمی – بر جرم شناسان کاملا مشهود است. در حالی که گفتمان غربی عدالت ترمیمی رهاورد چاره جویی برای مهار بحرانهایی همچون افزایش جمعیت کیفری زندانها و نارضایتی مردم از چیرگی هدف سزادهی بر منطق حاکم بر نظامهای قضایی و پلیسی دولتهای غربی است، اما محوریت گفتمان اسلامی عدالت ترمیمی بر پایه اصول و تاسیسات متنوعی، از جمله ترغیب به بزهپوشی، عفو در تعزیرات حق اللهی و حق الناسی، در حد اصلاح ذات البین، حکمیت، شفاعت، ماهیت جبرانی دیه، قاعده لایبطل، قاعده جب توبه و ... حاکی از توانمندی سیاست جنایی اسلامی در اجرای عدالت ترمیمی بدون نواقصی است که سیاست جنایی غربی همچنان پس از چهار دهه از تولد این نظریه جرم شناسی با آن روبهروست. این نوشتار پس از تبیین کوتاه نظریه عدالت ترمیمی در قلمرو دانش جرمشناسی، اهم منابع وحیانی و روایی مولّد نهادهای ارفاقی فقه کیفری اسلام را نقل میکند و از دیگر سو، تحلیل میکند که منابع اسلامی بومی چه رهیافتهایی برای برونرفت گفتمان غربی عدالت ترمیمی از چالشهای فرارو به دست می دهند.
The restorative criminal justice theory is a challenging area of interdisciplinary studies between traditional criminal jurisprudence and scientific modernism in criminal law. The guidelines of western criminal policy in interaction with crimes are provisional and there is an apparent shift of centralization from retributive justice to rehabilitative justice and then to intimidative justice and now to restorative justice.
Western approach to restorative justice is a response to critical situations such as augmentation of the population of prisons and social protest against domination of retributive view in judicial and gendarme systems. On the other hand, Islamic approach to restorative justice is based on some moral virtues as encouragement of hiding the crimes, amnesty, arbitration and repentance. These differences make an advantage in favor of Islamic point of view.We will try to study the lenient institutions of criminal jurisprudence on the basis of revelation and through this and find a way to escape the numerous challenges of western approach to restorative justice.
خلاصه ماشینی:
"از جمله تفاوت های عدالت کیفری ترمیمی و عدالت کیفری کلاسیک آن است که در کلاسیک، دادگاهها با استفاده از قواعد آیین دادرسی و مدارک ارائه شده از سوی پلیس و دادستان و اصحاب دعوا و شهود، از بزهکار خواسته می شود اقرار کند و با اثبات مجرمیت، وی به تحمل کیفرهای قدیم، مانند اعدام و شلاق و حبس و در نهایت جزای نقدی محکوم میشود و اساسا پاسخ به جرم متناسب با شدت آن و میزان تقصیر و عمد مرتکب شده، تعیین میشود (عباسی، 1383، ص49).
تعمق در آیه مذکور که اجازه دفع بدی را با خوبی در عرصه مناسبات اجتماعی و به طور خاص در إعمال واکنش جزائی می دهد، در کنار آیات مربوط به پذیرش توبه و عفو و توصیه به بخشش در حیطه حقوق انسانی، نشان دهنده آن است که از دیدگاه اسلام، اگر چه مجرم مستحق کیفری متناسب با عمل خویش است، اما این صرفا به عنوان یک حق از جانب بزه دیده و بزهکار- و نه یک تکلیف - مطرح بوده و هرجا که نتوان اهداف مهمتری را دنبال کرد، جهتگیریها متفاوت خواهد بود (خسروشاهی، 1381، ص93).
چنانکه از واژگان انتخاب شده توسط خداوند در این آیه برمیآید، شارع مقدس نه تنها مسیر اجرای یک سیاست جنایی مشارکتی و عدالت ترمیمی را فراهم می آورد، بلکه پا را از آن هم فراتر می گذارد و با استفاده از واژه «اخیه» در خصوص قاتل، جامعۀ بزه دیده را بر آن می دارد که نه تنها با احساس لذت و قدرت از مخیر بودن در انتخاب قصاص یا عفو، آلام خود را التیام بخشد بلکه با دید برادری که مفهومی رفیع در تعالیم دینی دارد، مجرم را پذیرفته زمینه بازاجتماعی کردن او را از همان برخوردهای اولیه وی با سیستم کیفری فراهم آورد."