چکیده:
یکی از مباحث اساسی و کلیدی در فلسفه مسئله اتحاد عاقل و معقول است که
اثبات و عدم اثبات آن نقش بنیادین در پارهای از مسائل فلسفی دارد. از دیرباز حتی
خیلی پیش از اسلام این مسئله مورد توجه اندیشمندان بوده و دیدگاههای متفاوتی
درباره آن ارائه شده است. در این میان، دیدگاه رئیس فلاسفه مشاء در عالم اسلام به
درستی روشن نیست؛ ایشان از سویی، در کتاب شفاء و اشارات به طور صریح و قاطع
به مخالفت با آن پرداخته است، و از سوی دیگر، در کتاب مبدأ و معاد با ارائه بیانی
اجمالی و تفصیلی به طور جانبدارانه از نظریه اتحاد عاقل و معقول دفاع کرده، آن را
اثبات میکند. این که کدام نظریه مورد اعتقاد ابن سینا بوده و این که کدام یک از این
دو دیدگاه او مقدم بر دیگری است و یا آن چه در مبدأ و معاد آورده شده بر اساس
ممشای قوم (مشائین) بوده یا نه، مباحثی است که در این مقاله تلاش شده با
استمداد از شواهد و قراین تا حدودی به آن پاسخ داده شود.
خلاصه ماشینی:
"اگر گفته شود که صرف حصول صورت معقوله سبب تعقل نیست، بلکه صورت معقوله همراه با قید شأنیت تعقل، سبب تعقل است؛ یعنی حصول صورت برای چیزی است که شأنیت تعقل دارد، شیخ پاسخ میدهد که این فرض محذور فرض پیشین را ندارد، اما محذور دیگری دارد و آن این که مراد از شانیت تعقل چیست؟ آیا معنای شانیت تعقل آن است که وجود صورت برای آن موجود است؟ یعنی صورت معقوله، عقل بالقوه را عاقل میکند، البته مشروط به این که وجود پیدا کند، چنان که مراد از تعقل، وجود و حصول صورت باشد، مثل این که بگوییم معقول بودن صورت به دلیل وجود صورت برای چیزی است که از شأن آن چیز وجود صورت برای او است و شأنیت تعقل را دارد؛ یعنی صورت برای او حاصل شود، در این صورت، این معنا (حصول صورت) در ماده هم هست، که صورت معقوله برای آن حاصل و موجود است، لذا همان اشکال پیشین که ماده عاقل باشد، دوباره مطرح میشود."