چکیده:
این مقاله در صدد تبیین دیدگاه خاص قاضی سعید درباره چگونگی و کیفیت
اتصاف واجب تعالی به صفات است از آن جا که توضیح دقیق این مسئله، منوط به
تبیین اصول فکری و مبنایی قاضی سعید است، لذا در ابتدا به این مبانی اشاره شده
و سپس چون به نظر نویسنده قول حق در مسئله قول صدرالمتألهین شیرازی است،
مقایسهای اجمالی بین این دو دیدگاه به عمل آمده است.
خلاصه ماشینی:
"(10) قاضی سعید درباره سخن امام که فرمودهاند: هر کسی که خداوند را به خلقش (اوصاف خلقش و مخلوقاتش) تشبیه کند مشرک و کافر است، میگوید: معنای تشبیه کردن خداوند این است که بین واحد تعالی و ممکنات قائل به مشارکت شویم، حال چه این مشارکت در امر ذاتی باشد یا عرضی و لذا اگر صفات را که مسلما بر مخلوقات اطلاق میشود بر خداوند هم اطلاق کنیم، این با توحید منافات خواهد داشت؛ یعنی تنها شریک داشتن در ذات نیست که سبب نفی توحید میشود، بلکه اشتراک در صفات و امور عرضی نیز منافات با توحید دارد، چون حکم عقلی، کلیت دارد و استثنا بردار نیست، به خصوص در ما نحن فیه که دلایل و شواهدی نیز بر نفی آن صفات موجود است، لذا از آن جا که به وجود نیز مانند صفات، کمال اطلاق میشود، مباینت در صفات را به مباینت در وجود نیز تسری میدهد و میگوید: انه تعالی مباین لجمیع ما حلفة جمیع الصفات فوجوده مباین لسائر الوجودات و علمه مباین لسائر العلوم و هکذا فی جمیع الصفات...
با توجه به این اصول، ملخص نظریه قاضی سعید چنین است: اولا، صفات ثبوتیه درباره خداوند به معنای سلب مقابلات آنهاست؛ یعنی وقتی گفته میشود: «خداوند عالم است»، معنای آن این است که خداوند، جاهل نیست، زیرا توحید حقیقی به نظر وی به معنای نفی صفات از واجب تعالی است، چنان که میگوید: الذی ینظم به التوحید الحقیقی و یصیر به العارف بالله موحدا حقیقیا هو نفی الصفات عنه بمعنی ارجاع جمیع صفاته الحسنی الی سلب نقائضها و نفی مقابلاتها لا أنها هنا ذاتا و صفة قائمة بها أوبذواتها او أنها عین الذات بمعنی حیثیة کونها ذاتا هی بعینها حیثیة کونها مصداقا لتلک الصفات بأن یکون کما أنها بنفسها فرد من الوجود کذلک یکون فردا من العلم والقدرة و..."