چکیده:
مفهوم و فرانظریهپردازی در ادبیات علوم اجتماعی، تحت عناوین مختلفی همچون فراجامعهشناسی، جامعهشناسی بازاندیشانه و جامعهشناسی جامعهشناسی ظهور پیدا کرده است. هدف این مقاله، معرفی و تحلیل فرانظریهپردازی جامعهشناختی است. این مقاله بر اساس مطالعهی کارهای هواداران عمدهی فرانظریه و نیز بحثهای انتقادی مخالفان آن تنظیم شده است. مقاله با بررسی تعاریف فرانظریه و سپس ارائهی تعریفی مشخص از آن آغاز نموده، در ادامه به رابطهی آن با مفهوم بازاندیشی پرداخته و در نهایت سودمندیهای فرانظریهپردازی و همچنین انتقادات وارده بر آن را مطرح میکند. بسیاری ازجامعهشناسان و نظریهپردازان بر لزوم پیشرفت و توسعه نظریهی اجتماعی تأکید کردهاند. از آنجا که فرانظریهپردازی گام مؤثری در غنیتر ساختن نظریهها است، بایستی به این حوزه توجه بیشتری معطوف گردد.
The concept of metatheory in the social sciences literature has emerged under various labels such as meta-sociology, reflexive sociology, and sociology of sociology. The purpose of this paper is to introduce and analyze sociological metatheory. This paper is based on the study of the major works of metatheory proponents and critical discussions of its opponents. The paper reviews meta-theory definitions and provides a clear definition of it. Also, the relationship of metatheory with the concept of reflexivity is considered and the benefits of metatheory and criticisms against it are raised. Many sociologists and theorists have stressed the need for the development of social theory. Since metatheory is an effective step in enriching theories, more attention should be devoted to this area.
خلاصه ماشینی:
"فرانظریه حوزهی وسیعی را شامل میشود: مطالعهی منابع، پیشفرضها و زمینهها(Finfgeld, 2003)، از جمله بررسی نظریهپردازان و اجتماعات نظریهپردازان (Ritzer, 1988)، مطالعهی فرآیند نظریهپردازی(Zhao, 2010)، تحلیل روشها، یافتهها و نتایج پژوهش(Bondas Hall, 2007) و نیز کاربرد نظریهها(Bonsu, 1998) و غیره(به نقل از Wallis: 2010).
با توجه به تعاریف مطرحشده، به نظر میرسد که تعریف پیشنهادی والیس (Wallis, 2010) درک روشنتری از فرانظریه و حوزهی فرانظریهپردازی به دست میدهد: «فرانظریه پیش از هر چیزی مطالعهی نظریه است، از جمله توسعهی ترکیبهای گستردهای از نظریهها و نیز تحلیل پیشفرضهای بنیادین نظری در خلق نظریه».
نوع نخست فرانظریهپردازی (MU) خود از چهار زیرنمونهی اساسی تشکیل شده است، که شامل تمامی بررسیهای رسمی و غیررسمی نظریههای جامعهشناختی به منظور فهم عمیقتر آنها میشود: زیر نمونهی اول (درونی ـ فکری) بر مسائل فکری یا شناختی موجود در درون حوزهی جامعهشناسی، A Prelude to Theory Development A Source of Perspectives that Overarch Sociological Theory Overarching Metatheory Disciplinary Matrix متمرکز میباشد.
پوپر بازاندیشی را به عنوان یک موضوع در علم بازشناختند، زیرا بازاندیشی مسئلهای برای علم ایجاد میکند(Ibid)؛ اگر یک پیشبینی میتواند به تغییرات در نظامی منجر شود که پیشبینی در مورد آن مطرح شده است، آیا ارزیابی فرضیههای علمی دچار مشکل نمیشود؟ چگونه میتوان پی برد که تغییرات اتفاق افتاده ناشی از تبعات پیشبینی نبوده است؟ این مسئله در علوم اجتماعی حادتر است.
بوردیو به دنبال رها ساختن خود از تأثیرات جهتدهندهی جامعه در حین پژوهش است: جامعهشناسان بایستی «ضمن فعالیتشان در جامعهشناسی، از بازیچه شدن در برابر نیروهای اجتماعی پرهیز کنند» (Bourdieu Wacquant, 1992: 183)؛ در حالی که ریتزر در پی «بررسی منتظم نیروهای فکری و اجتماعی مؤثر بر نظریههای جامعهشناختی» است تا از این طریق «فهم عمیقتری» از آنها به دست آورد(Ritzer, 2009)."