چکیده:
امروزه یادگیری سازمانی نه یک انتخاب بلکه یک ضرورت استراتژیک در حیات سازمانها محسوب می شود. تلاش برای ارتقای سطح یادگیری سازمانی، موضع رقابتی سازمانها و ملت ها را در سطوح محلی، ملی، و منطقه ای تحکیم می بخشد. بررسی ارتباط بین یادگیری سازمانی و دیگر عناصر سازمانی این امکان را فراهم می سازد تا بتوان برای بهبود یادگیری از سازوکارهای مناسب بهره گرفت. یافته های این پژوهش نشان می دهد که بین یادگیری سازمانی و فرهنگ یادگیری رابطه معنادار وجود دارد. در ضمن، بین فرهنگ یادگیری با تک تک ابعاد یادگیری که عبارت اند از یادگیری مستمر، پرسش و گفتگو، یادگیری تیمی، توانمند سازی، سیستم جایگیری، ارتباط سیستم، و رهبری استراتژیک نیز رابطه معنادار برقرار است. این ارتباط، بویژه با یادگیری تیمی و رهبری استراتژیک از همه بالاتر است. همچنین رابطه بین فرهنگ یادگیری با سطوح مختلف یادگیری سازمانی معنادار است و درجه همبستگی در سطح سازمانی بیشترین میزان (95/0r=) را به خود اختصاص داده است.
Nowadays، organizational learning is not a choice، but it is a strategic necessity in the organizations. Efforts to enhance the level of organizational learning consolidate the competitive status at local، national، and global levels. Examining the relationship between organizational learning and other organizational elements makes it possible to draw on suitable strategies in order to improve learning. The findings of the present research illustrate that there is a significant relationship between organizational culture and organizational learning. Furthermore، this research shows a significant relationship between organizational culture and all dimensions of organizational learning which consist of continuous learning، question and answer، team learning، empowering، embedding system، system relationship، and strategic leadership. The relationship is especially stronger with team learning and strategic leadership.
The findings of this research illustrate a significant relationship between organizational culture and triple levels of learning (individual، group، and organizational)، and its correlation with learning at organizational level is about 0.95.
خلاصه ماشینی:
"ردینگ (1997) چندین ابزار اندازهگیری سازمان یادگیرنده را مورد بررسی قرار داده است و پیشنهاد میکند که چارچوب ایجاد شده توسط واتکینز و مارسیک (1996) در بین ابزارهای نادری قرار دارد که همه سطوح یادگیری (فردی، گروهی و سازمانی) را در نظر گرفتهاند.
سنجش اعتبار پرسش نامه ابعاد سازمان یادگیرنده پرسشها آلفای کرونباخ متغیر آلفای کرونباخ یادگیری مستمر 1 تا 7 889/0 فرهنگ یادگیری 912/0 پرسش و گفتگو 8 تا 13 865/0 یادگیری تیمی 14 تا 19 895/0 توانمند سازی 20 تا 25 822/0 سیستم جایگیری 26 تا 31 869/0 ارتباط سیستم 32 تا 37 945/0 رهبری استراتژیک 38 تا 43 928/0 یافتههای پژوهش دادههای توصیفی ابعاد و سطوح یادگیری در شرکت های پتروشیمی (کارفرما) و شرکت های مهندسی مشاور و ساخت و نصب (پیمانکار) نشانگر آن است که در مجموع یادگیری در سطح متوسط است (جدول 2).
جدول 2-توصیف ابعاد و سطوح سازمان یادگیرنده در شرکتهای پیمانکار و کارفرمای پتروشیمی ابعاد میانگین سطح یادگیری میانگین کارفرما پیمانکار کارفرما پیمانکار توانمند سازی 63/2 11/3 سطح سازمانی 95/2 37/3 سیستم جایگیری 83/2 19/3 سطح گروهی 05/3 60/3 یادگیری تیمی 05/3 34/3 سطح فردی 26/3 55/3 یادگیری مستمر 06/3 37/3 رهبری راهبردی 14/3 60/3 ارتباط سیستم 19/3 72/3 پرسش و گفتگو 46/3 73/3 درضمن، شرکت های کارفرما و پیمانکار در سطح سازمانی، ضعیفترین سطح یادگیری را از خود نشان میدهند، اما شرکتهای پیمانکار در سطح گروهی، و شرکت های کارفرما در سطح فردی قویترند.
مقایسه فرهنگ یادگیری نیز در شرکت های کارفرما و پیمانکار (جدول 3) نیز نشان میدهد که در شرکتهای کارفرما شاخصهای"جرات نقد استراتژی، چالش با هنجارها، نظردهی درباره استراتژی، پاداش به توسعه شخصی، تسهیم تجربیات، ایدهپذیری عملی، آگاهی بخشی از استراتژی، تشویق خطایابی" به ترتیب دارای امتیازی زیر میانگین نظری (5/3) هستند و پیداست که بیشترین ضعف در مورد یادگیری پیرامون مباحث استراتژیک است."