چکیده:
نگاه مقالة «منطق» در دائرهالمعارف اسلام به منطق و مراحل آن در جهان اسلام،
کاستیهایی دارد که این نوشتار در مقام نقد آنهاست:
اولا، نامگذاری این علم به «منطق» از سوی مسلمانان برگرفته از آیات قرآن نیست؛
ثانیا، مخالفت برخی مسلمانان با منطق، در عربگرایی و باورهای دینی مسلمان ریشه
ندارد؛
ثالثا، سیر تحول منطق را در جهان اسلام به دست منطقدانان مسلمان، مطرح نمیسازد.
در پایان، ناقد با بیان سیر اجمالی منطق از عصر ترجمه در جهان اسلام، نواقص مقالة
آر.آرنالدز را تکمیل میکند.
خلاصه ماشینی:
"چکیده نگاه مقالة «منطق» در دائرهالمعارف اسلام به منطق و مراحل آن در جهان اسلام، کاستیهایی دارد که این نوشتار در مقام نقد آنهاست: اولا، نامگذاری این علم به «منطق» از سوی مسلمانان برگرفته از آیات قرآن نیست؛ ثانیا، مخالفت برخی مسلمانان با منطق، در عربگرایی و باورهای دینی مسلمان ریشه ندارد؛ ثالثا، سیر تحول منطق را در جهان اسلام به دست منطقدانان مسلمان، مطرح نمیسازد.
گویا به گمان آرنالدز نامگذاری این علم به «منطق» از سوی مسلمانان با توجه به آیات مزبور صورت گرفته است، در حالی که این واژه از یونانی به عربی ترجمه شده است و در وجه این نامگذاری باید لغت مبدأ را در نظر گرفت نه لغت مقصد را؛ زیرا مترجمان در ترجمة نام این علم به "منطق" اصلا به معنای لغت مبدأ نظر نداشتهاند.
گرچه با مقایسه بین آثار منطقی فارابی و ابنسینا قاطعانه میتوان گفت آرای فارابی بر ابنسینا تأثیر گذاشته است، ولی وقتی حجم وسیع مطالب منطقی ابنسینا را با مباحث منطقی فارابی مقایسه میکنیم و تازههای تحقیقی که ابنسینا در ابتدای مدخل الشفاء بدان اشاره کرده است و به ویژه آنچه را در الإشارات و التنبیهات آورده است بررسی میکنیم، آشکار میشود که ابنسینا را واقعا باید پرچمدار تحول در منطق اسلامی دانست.
بنابراین میتوان گفت اگر مطالب منطقی ابن سینا در دو کتاب منطق ارسطو و المنطقیات فارابی یافت شود یا بسیار مختصر باشد، روشن میشود که شرح و بسط آن به دست خود ابنسینا صورت گرفته است، و اگر چیزی باشد که در آن دو کتاب نباشد معلوم میشود که از نظرات بدیعی است که ابنسینا به آن رسیده است."