خلاصه ماشینی:
"اسکندر افرودیسی نیز منطق را نه جزو فلسفه، بلکه ابزاری برای آن به شمار آورده است (الشفا، المنطق، 1/ مقدمه حسین پاشا، 52ـ 54)، ولی رواقیان به صراحت آن را جزو فلسفه دانسته (همان؛ حدود المنطق (ابن بهریز)، 115ـ 116) و آن را در عرض دو بخش نظری و عملی فلسفه، جزء دیگری به شمار آوردهاند ( حدود المنطق (ابن بهریز)، 115ـ 116).
قطب شیرازی میگوید: ارسطو در منطق خود به بحث ایساغوجی و مباحث الفاظ پرداخته است، لکن برای آن بابی جداگانه قرار نداده، بلکه به همراه مقولات عشر آورده است و فرفوریوس این دو بحث را از مقولات جدا کرده است (دره التاج، 1/78).
برخی مبحث ایساغوجی و الفاظ را تحت عنوان «مدخل» آوردهاند (الشفا، المدخل، 5-55؛ اساس الاقتباس، 21؛ الجوهر النضید، 22-48) و برخی عنوان مدخل را تنها برای ایساغوجی قرار داده (منطقیات، 1/28) و مباحث الفاظ را بابی جداگانه در مقدمه منطق قرار دادهاند (همان، 22؛ شرح الشمسیه، 82) به هر صورت مجموعة ابوابی که ارسطو تدوین کرد، ارگانون (organon)، که معرب آن «ارغنون» است، نام گرفت (رهبر خرد، 48).
موضوع منطق از دیدگاه پارهای منطقدانان معقولات ثانیه است؛ البته نه از این جهت که این معقولات در ذهن یا در خارج موجودند، بلکه موضوع بودن آنها از این جهت است که با تأمل در آنها انتقال از معلوم به مجهول صورت میگیرد (منطق المشرقیین، 10؛ التحصیل، 221؛ الانارات، 5؛ الملحض، 10؛ تعدیل المعیار، 145ـ 146؛ شرح حکمه الاشراق (قطب شیرازی)، 33؛ دره التاج، 2/10ـ 12؛ المناهج،4؛ رهبر خرد، 13ـ14)."