چکیده:
پس از آن که ثابت شد اثولوجیا ترجمة آزاد انئادهای (Enneads) چهارم، پنجم و ششم
فلوطین بوده و از آن ارسطو نیست، سهم ارسطو در خداشناسی اندک شمرده شد و صبغة
طبیعی فلسفة او برجسته گشت. اما گرچه اثولوجیای معروف از آن ارسطو نیست، به گواهی
رسالهای که از اسکندر افرودیسی در دست است، وی کتابی به نام اثولوجیا داشته که
اسکندر در این رساله، مطالب آن را گزارش کرده است.
برخی مطالب این رساله در آثار فیلسوفان مسلمان آمده است، و از این روی، میتوان گفت
فیلسوفان مسلمان به این اثر توجه داشتهاند، اما ظاهرا به دلیل آنکه اثولوجیای
منحول ارسطو، اثولوجیای ارسطو تلقی شده بود، چندان اعتنایی به خلاصة اسکندر از
اثولوجیای راستین ارسطو نکردهاند.
انتشار گزارش اسکندر از اثولوجیای ارسطو، تحول مهمی در ارسطوپژوهی معاصر پدید
خواهد آورد و دوباره صبغة الهی فلسفة او را برجسته خواهد ساخت.
خلاصه ماشینی:
"[1] در مقالة حاضر با نشان دادن شاهدی تاریخی اولا، ثابت میشود ارسطو فیلسوفی الهی بود که خداشناسی (یا الهیات) در کانون توجه او قرار داشته است؛ و ثانیا، ارسطو هم کتابی با عنوان اثولوجیا (Theologike) داشته است و شاید همین امر موجب شده که اثولوجیای افلوطین به او نسبت داده شود.
ارسطو در مابعدالطبیعه آن گاه که در مقام تعریف فلسفة اولی یا حکمت به معنای مطلق کلمه و تعیین موضوع این علم بر میآید، آن را خداشناسی (theologike) نیز مینامد و دربارة آن چنین سخن میگوید: اما چیزی اگر هست که همیشگی (ابدی)، نامتحرک و جدا از ماده است، بدیهی است که شناخت آن، کار دانش نظری است؛ اما مطمئنا نه کار دانش طبیعی است (زیرا فیزیک با چیزهایی متحرک سروکار دارد)، نه کار ریاضیات؛ بلکه کار دانشی است که بر هر دوی ]این دانشها[ مقدم است؛ زیرا دانشطبیعی با چیزهای جدا ناپذیر از ماده، اما نه نامتحرک، سر و کار دارد.
از آنجا که در عنوان نسخههای دانشگاه تهران و نسخة منتشر شدة عبدالرحمن بدوی اشارهای به نویسندة کتاب ثالوجیا، یعنی ارسطو نشده است، و تنها در نسخهای که ما در این مقاله آن را معرفی کردیم، به این مطلب اشاره شده است، فقط این نسخه است که برای ادعای اصلی مقاله حاضر سندیت دارد، و از این روی، این نسخه از رساله در ارسطوپژوهی، نقش ممتازی دارد.
البته نباید فراموش کرد که ارزش و اعتبار این رساله و عنوان آن در اثبات اینکه ارسطو کتابی به نام اثولوجیاداشته است مانند اسناد تاریخی دیگر است، و چنین نیست که ما را در ادعای یاد شده به یقین منطقی برساند، بلکه صرفا موجب نوعی اطمینان به درستی آن ادعا میشود."